Al-Kahf

Change Language
Change Surah
Change Recitation

Persian: Sayyed Mohammad Reza Safavi

Play All
# Translation Ayah
1 ستایش همه از آنِ خداوند است، همان کسی که این کتاب آسمانی را بر بنده اش محمّد فرو فرستاد و در آن هیچ کژی و انحرافی قرار نداد. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا
2 کتابی که مایه برپایی جوامع انسانی است، تا کافران و گنهکاران را به عذابی سخت که از جانب خداست بیم دهد و به مؤمنانی که کارهای شایسته می‌کنند نوید دهد که برای آنان پاداشی نیکو (بهشت) خواهد بود. قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا
3 و برای همیشه در آن ماندگارند. مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا
4 و تا کسانی را که گفتند: خدا فرزندی برگرفته است، هشدار دهد. وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا
5 نه آنان بدین سخن علمی دارند و نه پدرانشان که مقتدای آنانند بدان علمی داشتند. چه بزرگ سخنی است که از دهانشان بیرون می‌آید! آنان جز دروغ نمی‌گویند. مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا
6 بیم آن می‌رود که اگر مشرکان به این قرآن ایمان نیاورند تو در پیِ رویگردانی آنان خود را از شدت اندوه به هلاکت بیفکنی. فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا
7 ولی جای اندوه نیست، ما آنچه را که روی زمین است زینتی برای آن قرار داده‌ایم تا بدین وسیله مردم را بیازماییم که کدام یک از آنان کردارش نیکوتر است. إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
8 و هنگامی که آزمون به پایان رسد، آنچه را که بر روی زمین است از بین می‌بریم و آن را به صورت خاکی بی گیاه و جایی که مورد رغبت نباشد درمی آوریم. وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا
9 آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‌های بسیار شگفت انگیز [و کم نظیر] ما بوده‌اند؟ ولی بدان آنچه بر آدمیان می‌گذرد نظیر واقعه‌ای است که بر اصحاب کهف گذشت. أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا
10 یاد کن زمانی را که آن جوانان در غار جای گرفتند و گفتند: پروردگارا، از جانب خود رحمتی به ما ببخش و راه درست را به ما بنمای و در کاری که در پیش گرفته‌ایم راه نجاتی برای ما فراهم کن. إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
11 پس چند سالی در آن غار به آرامی بر گوش هایشان نواختیم و آنان را به خواب فرو بردیم. فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا
12 سپس از خواب بیدارشان کردیم تا مشخص کنیم کدام یک از آن دو گروه مدت درنگشان را برشمرده‌اند. ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا
13 ما داستان آنها را به دور از هر باطلی بر تو حکایت می‌کنیم. آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما آنان را هدایت، افزودیم. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى
14 و دل هایشان را استوار کردیم آن گاه که برخاستند و به سردمداران مشرک خود گفتند: پروردگار ما همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است و ما هرگز به جای او معبودی را نمی‌پرستیم، زیرا اگر چنین کنیم، قطعاً سخنی گزاف و ناروا گفته‌ایم. وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا
15 اینها قوم ما هستند که به جای او معبودانی را برگزیده و به پرستش آنها پرداخته‌اند. چرا بر شایستگی آنها برای پرستش دلیلی آشکار نمی‌آورند؟ این پرستش بی دلیل، افترا بر خداست، و کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بسته است. هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا
16 سپس از مشرکان کناره گرفتند و به یکدیگر گفتند: اکنون که از آنان و از آنچه به جای خدا می‌پرستند کناره گرفتید و روی به خدای یکتا آوردید، در آن غار جای گیرید که پروردگارتان رحمتی از رحمت خود را بر شما می‌گستراند و برای شما در کارتان گشایشی فراهم می‌آورد. وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا
17 و اگر خود را میان آنان فرض کنی، می‌بینی که چون خورشید برمی آید، از غارشان به سمت راست می‌گراید و بر آن جانب پرتو می‌افکند. و چون غروب می‌کند، از آنان می‌گذرد در حالی که نورش بر سمت چپ غار می‌تابد، این در حالی است که آنان در جایی فراخ از آن که آفتاب بر آن نمی‌تابد قرار گرفته‌اند. این از آیات خداست. هر که را خدا هدایت کند او رهیافته است، و هر که را به گمراهی بیفکند، هرگز برای او کارگزاری هدایتگر نخواهی یافت. وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا
18 و دیدگانشان را گشوده می‌بینی و آنان را بیدار می‌انگاری، در حالی که خفته‌اند، و ما آنها را از پهلوی چپ به راست و از پهلوی راست به چپ می‌گردانیم تا لباس و اندامشان در اثر تماس با زمین فرسوده نگردد، و سگشان بر آستانه غار دو ساعدش را گسترده است. اگر بر آنها سر می‌کشیدی، با حالت گریز از آنان روی می‌گرداندی و از مشاهده آنها آکنده از ترس می‌شدی. وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا
19 و همان گونه که خواب را بر آنان مسلط کردیم، بیدارشان نمودیم تا در میان خود از یکدیگر پرسش کنند. گوینده‌ای از آنان گفت: چقدر در خواب مانده‌اید؟ چند تن از آنان گفتند: یک روز یا پاره‌ای از روز را مانده‌ایم، و برخی دیگر گفتند: پروردگارتان به مقدار ماندنتان داناتر است، اینک یکی از خودتان را با این درهم هایتان به شهر بفرستید تا بنگرد که غذای کدامین فروشنده پاکیزه‌تر است، و از همان برای شما خوردنی بیاورد، و باید با مردم در داد و ستد و رفت و آمدش نرمی کند، مبادا کشمکشی روی دهد و کسی را از حال شما با خبر سازد. وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا
20 قطعاً اگر آنان بر شما دست یابند سنگسارتان می‌کنند یا شما را به آیین خود باز می‌گردانند و در آن صورت هرگز سعادتمند نخواهید شد. إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا
21 و بدینسان مردم را از حالشان باخبر ساختیم تا همگان (مؤمنان و کافران) بدانند که وعده خدا حق است و در رستاخیز هیچ تردیدی نیست. آری آن گاه اصحاب کهف را از خوابشان بیدار کردیم و مردم را از حالشان باخبر ساختیم که آنان درباره حقانیت معاد با یکدیگر کشمکش می‌کردند. ولی منکران معاد با این نشانه بزرگ به حقیقت راه نیافتند، از این رو گفتند: بنایی (دیواری) بر آنان بسازید و رهایشان کنید، پروردگارشان به حالشان آگاه‌تر است، امّا کسانی که در آنچه بدان باور داشتند (حقانیت معاد) پیروز شدند، گفتند: ما حتماً بر آنان مسجدی بنا می‌کنیم تا یادشان زنده بماند. وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا
22 به زودی مردم در شمارِ اصحاب کهف اختلاف خواهند کرد، برخی خواهند گفت: آنان سه تن بودند و چهارمین آنها سگشان بود، و برخی دیگر خواهند گفت: آنان پنج تن بودند و ششمین آنها سگشان بود ـ آنان تیر در تاریکی می‌افکنند و از روی جهل سخن می‌گویند ـ و برخی نیز خواهند گفت: آنان هفت تن بودند و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگارم به شمار آنها داناتر است، جز اندکی از مردم کسی شمار آنها را نمی‌داند. پس ای پیامبر، با کسانی که درباره آنها سخن می‌گویند جز به شیوه‌ای آشکار که آیات قرآن بر آن دلالت دارد جدال مکن و از هیچ یک از آنان درباره اصحاب کهف نظرخواهی مکن. سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا
23 و هرگز در مورد کاری که آهنگ آن را داری مگو: قطعاً من فردا آن را انجام می‌دهم. وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
24 مگر این که به همراه آن بگویی: اگر خدا بخواهد. و چنانچه آن را فراموش کردی، پروردگارت را با این وصف که همه امور به دست اوست و جز به اراده او کاری انجام نمی‌گیرد یاد کن و بگو: امید است که پروردگارم مرا به چیزی که از یاد او پس از فراموشی، به هدایت نزدیک‌تر است (به ذکر همیشگی خود) هدایت کند. إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا
25 و اصحاب کهف سیصد سال در غارشان به خواب ماندند و نُه سال نیز بر آن افزودند. وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا
26 بگو: خداست که به مدت درنگشان در غار از همه داناتر است، زیرا غیب آسمان‌ها و زمین تنها از آنِ اوست. چه بینا و شنواست! برای آنان کارگزاری جز او نیست و هیچ کس را در فرمانروایی خود شریک نمی‌گیرد. قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا
27 آنچه از لوح محفوظ که نگارش یافته پروردگار توست بر تو وحی می‌شود تلاوت کن. سخنان او را دگرگون کننده‌ای نیست، و جز او هرگز پناهگاهی برای خود نخواهی یافت. وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا
28 ای پیامبر، به کافران مرفّه که در بند ایمان نیستند دل مبند، بلکه خود را پای بند و همراه کسانی که هر صبح و شام پروردگارشان را می‌خوانند و خشنودی او را می‌طلبند قرار ده و دیدگانت از آنان نگردد و به کفرپیشگان مرفّه نگراید که آرایش زندگی این دنیا را بخواهی، و از آن کس که ما دلش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و از پی هوای خویش رفته و کارش نادیده گرفتن حق بوده است پیروی مکن. وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا
29 و به آنان بگو: حق از جانب پروردگار شماست. پس هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود، ولی بدانند که ما برای ستمکاران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده اش آنان را احاطه کرده است، و اگر یاری بطلبند، با آبی مانند مس ذوب شده که چهره‌ها را می‌گدازد به فریادشان می‌رسند. بد نوشیدنی ای است آن آب و بد تکیه گاهی است آن آتش. وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا
30 به یقین، کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، پاداششان را به طور کامل می‌دهیم، زیرا ما پاداش کسی را که کار نیکو کند تباه نمی‌کنیم. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا
31 اینانند که برایشان بوستان‌هایی دایمی است، از زیر قصرهایشان نهرها روان است. در آن جا با دستواره‌هایی زرّین آراسته می‌گردند و جامه‌هایی سبز از حریر نازک و دیبای ستبر بر تن می‌کنند، در آن جا بر تخت‌ها تکیه می‌زنند. نیکو پاداشی است آن بوستان‌ها و نیکو تکیه گاهی است آن تخت‌ها، أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
32 برای آنان که به دنیا دل بسته و از یاد خدا غافلند حکایتی را بیان کن، حکایت دو مردی که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و گرداگرد آن دو باغ را با درختان خرما پوشاندیم و میان آن دو کشتزاری قرار دادیم. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا
33 درختان هر دو باغ میوه خود را می‌دادند و چیزی از آن نمی‌کاستند، و میان آن دو باغ نهری جوشان روان ساخته بودیم. كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
34 علاوه بر اینها او ثروتی فراوان داشت، پس به رفیقش در حالی که با او گفتوگو می‌کرد، گفت: دارایی من از تو بیشتر است و نفراتم (فرزندان و خدمتکارانم) از تو نیرومندترند. وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا
35 آن مرد در حالی که بر اثر فراموشی خدا و غرور و تکبر بر خود ستم کرده بود وارد باغ خود شد و به رفیقش گفت: گمان نمی‌کنم این باغ هرگز تباه شود، زیرا اسباب خرمی آن همچنان فراهم است. وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا
36 و گمان نمی‌کنم که رستاخیز برپا شود، و اگر هم رستاخیزی در کار باشد و من به سوی پروردگارم بازگردانده شوم قطعاً بازگشتی بهتر از این خواهم یافت، چرا که شایستگی من در دنیا نشانگر لیاقت من در آخرت است. وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا
37 رفیقش ـ در حالی که با او گفتوگو می‌کرد ـ در پاسخ وی گفت: آیا به آن کسی که تو را از خاکی و سپس از نطفه‌ای آفرید و آن گاه تو را به صورت مردی اعتدال بخشید، کافر شده‌ای که اراده او را در آفرینش بی اثر می‌دانی؟ (۳۷ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا
38 امّا من، حقیقت این است که خدا پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم در تدبیر امور هستی شریک نمی‌سازم. لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا
39 و چرا وقتی وارد باغ خود شدی نگفتی: امر آن است که خدا خواسته است و هیچ قدرتی جز در پرتو قدرت خدا نیست؟ و چون فرجام کارها در اختیار اوست، اگر می‌بینی مال و فرزندان من از تو کمتر است، وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا
40 ممکن است پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا کند، و بر باغ تو شراره‌هایی از آسمان فرو فرستد، در نتیجه آن به صورت زمینی صاف و بی گیاه درآید. فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا
41 یا آب آن به زمین فرو رود و هرگز نتوانی آن را به دست آوری. أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا
42 و سرانجام، محصولش را تباهی فرا گرفت و او در حالی که باغش بر داربست‌های آن فرو ریخته بود برای آنچه در آن هزینه کرده بود، دست هایش را از پشیمانی به هم می‌مالید و می‌گفت: ای کاش کسی را با پروردگارم شریک نمی‌ساختم و به غیر او اعتماد نکرده بودم. وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
43 او که به خدمتکاران و فرزندان خود می‌بالید، در آن هنگام هیچ گروهی را جز خدا نداشت که به او یاری رسانند و خود نیز توانِ آن را نداشت که عذاب را از خویشتن بگرداند. وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا
44 آری، آن گاه که علل و اسباب بی اثر شود، آشکار می‌گردد که فرمانروایی فقط در اختیار خداست، زیرا او حق است و بی عنایت او هیچ چیزی کارساز نیست. پاداش او از همه بهتر و به فرجام نیز از همه نیکوتر است. هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا
45 برای آن رفاه طلبانی که به تجمّلات دنیا روی آورده و خدا را از یاد برده‌اند زندگی دنیا را مَثَل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، پس گیاه زمین با آن درآمیخت و سبز و خرّم شد، آن گاه پس از چندی خشک و خرد گشت به گونه‌ای که بادها آن را از سویی به سوی دیگر پراکنده می‌سازند، و خدا بر هر چیزی تواناست. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا
46 مال و پسران زیور زندگی دنیا و زودگذرند، ولی کارهای شایسته که ماندگار است نزد پروردگارت پاداشی بهتر دارد و برای دستیابی به رحمت او امیدبخش‌تر است. الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا
47 یاد کن روزی را که کوه‌ها را از جای برکنده و روان می‌سازیم در نتیجه زمین را صاف و آشکار می‌بینی، و مشرکان را محشور کرده و هیچ یک از آنان را فرو نگذاشته‌ایم. وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا
48 و در یک صف بر پروردگارت عرضه شده‌اند و به آنان گفته‌ایم: همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم و چیزی از زیورهای دنیا را با خود نداشتید اینک نزد ما آمده‌اید. تنها زیورهای دنیا بازدارنده شما از کارهای نیک نبود، بلکه می‌پنداشتید که هرگز برای شما وعده گاهی مقرّر نخواهیم کرد و قیامتی در کار نخواهد بود. وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا
49 و نامه اعمال برای داوری در میان نهاده شده است، آن گاه مشرکان و گنهکاران را می‌بینی که از آنچه در آن است بیمناکند و می‌گویند: ای وای بر ما، این چه نامه عملی است که هیچ خرد و کلانی را فروگذار نکرده مگر این که آن را به شمار آورده است! و آنچه انجام داده‌اند حاضر یافته‌اند، و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌کند. وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
50 و یاد کن زمانی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. پس همه سجده کردند، جز ابلیس که از جنّیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد. با این وصف آیا او و نسلش را به جای من کارساز خود گرفته‌اید، در صورتی که آنها دشمن شمایند؟ بد جایگزینی است که ستمکاران به جای خدا دارند. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
51 من ابلیس و نسل او را نه گواه بر آفرینش آسمان‌ها و زمین گرفتم و نه گواه بر آفرینش خودشان، پس چگونه می‌توانند کار جهان هستی را تدبیر کنند یا امور خود را سامان دهند؟ علاوه بر این، آنها عناصری گمراه گرند و من هرگز گمراه کنندگان را مددکار خود نگرفته‌ام. مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا
52 و یاد کن روزی را که خدا به مشرکان می‌گوید: کسانی را که شریکان من می‌پنداشتید ندا دهید. پس آنها را می‌خوانند ولی آنان اجابتشان نمی‌کنند، و ما میان آنها فاصله‌ای قرار داده‌ایم که روابط آنها را با یکدیگر قطع کند. وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا
53 و گنهکاران آتش دوزخ را دیده و دریافته‌اند که در آن فرو می‌افتند و آتش آنان را فرا می‌گیرد و گریزگاهی از آن برای خود نخواهند یافت. وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا
54 و به راستی در این قرآن هرگونه مَثَلی که حق را برای مردم آشکار کند و آنان را به ایمان سوق دهد با بیان‌های گوناگون آورده‌ایم، ولی انسان از هر چیزی جدال پیشه‌تر است. وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا
55 این مردم، گویی با کفر ورزیدن خود عذاب الهی را می‌طلبند، زیرا هنگامی که هدایت برایشان آمد، چیزی آنان را از ایمان آوردن و طلب آمرزش از پروردگارشان باز نداشت جز این که درخورِ آن گردند که سنّتی که درباره گذشتگان اجرا شد و آنان را نابود ساخت درباره اینان نیز اجرا شود، یا عذاب رویارویشان بیاید و با مشاهده آن به ایمان ناگزیر شوند. وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا
56 ای پیامبر، مبادا کفر کافران تو را اندوهگین کند، زیرا ما پیامبران را جز بشارت دهنده و اخطارکننده نفرستاده‌ایم، و کسانی که کافر شده‌اند به وسیله باطل به جدال می‌پردازند تا حق را بدان پایمال کنند، و آنان آیات من و آنچه را که بدان بیم داده شده‌اند به مسخره گرفته‌اند. وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا
57 و کیست ستمکارتر از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآوری شده و از آنها روی برتافته و این دستاورد را که پیش فرستاده فراموش کرده است؟ ما بر دل‌های آنان چندین پوشش گذاشته‌ایم تا حقیقت را به اندیشه خود درنیابند، و در گوش هایشان سنگینی نهاده‌ایم تا سخن حق را چنان که باید نشنوند. از این رو، اگر آنان را به هدایت فراخوانی، هرگز هدایت نخواهند شد. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا
58 و پروردگار تو بسیار آمرزنده و صاحب رحمت است، لذا در عذابشان شتاب نمی‌کند. اگر به سزای آنچه فراهم آورده‌اند، آنان را مؤاخذه می‌کرد، قطعاً عذاب را هر چه زودتر بر سرشان فرود می‌آورد. آنان تصور نکنند که برای همیشه رهایی یافته‌اند، بلکه برای عذابشان موعدی است که در برابر آن هرگز پناهگاهی نخواهند یافت. وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا
59 و این شهرهاست که چون مردمش ستم کردند، آنها را هلاک کردیم، ولی در هلاکتشان شتاب نکردیم بلکه برای آن موعدی مقرّر داشتیم. وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا
60 و یاد کن زمانی را که موسی به جوانی که پیوسته همراهش بود گفت: همچنان خواهم رفت تا به محل برخورد آن دو دریا برسم یا زمانی دراز راه پویم. وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا
61 پس به راه خود ادامه دادند تا وقتی که به محل برخورد آن دو دریا رسیدند و بر صخره‌ای آرمیدند، از ماهی خود که آن را در کناری نهاده بودند غافل شدند و ماهی راه خود را در دریا که همچون جاده‌ای بود در پیش گرفت و رفت. فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا
62 و هنگامی که از آن جا گذشتند، موسی به جوان همراهش گفت: غذایمان را به ما بده که ما از این سفرمان رنج و خستگی دیدیم. فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا
63 جوان گفت: دیدی [چه شد]؟ وقتی کنار آن صخره جای گرفتیم، من فراموش کردم جریان ماهی را برای تو بازگویم، و کسی جز شیطان یاد آن را از خاطرم نبرد، و ماهی به گونه‌ای شگفت انگیز راه خود را در دریا پیش گرفت و رفت. قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
64 موسی گفت: این رویداد همان چیزی است که ما در پی آن بودیم و این نشانه میعاد ماست، پس بی درنگ ردّ پای خود را دنبال کردند و بازگشتند. قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا
65 چون بدان جا رسیدند، بنده‌ای از بندگان ما (خِضْر) را یافتند که از جانب خود رحمتی به او عطا کرده و از نزد خود دانشی به او آموخته بودیم. فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا
66 موسی به او گفت: آیا اجازه می‌دهی به دنبال تو بیایم، با این قرار که بخشی از آنچه را که به تو آموخته‌اند به من بیاموزی تا به وسیله آن به راه درست رهنمون شوم؟ قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا
67 آن عالم (خضر) گفت: تو هرگز نمی‌توانی به همراه من باشی و بر روش آموزش من شکیبایی کنی. قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
68 و چگونه بر چیزی که دانشت بدان احاطه ندارد شکیبایی می‌کنی؟ وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا
69 موسی گفت: اگر خدا بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری تو را نافرمانی نخواهم کرد. قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا
70 خضر گفت: اگر دنبال من آمدی، از من درباره کاری که انجام می‌دهم چیزی مپرس تا خود از آن برای تو سخنی آغاز کنم. قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا
71 پس هر دو به راه افتادند، تا وقتی که سوار کشتی شدند، خضر آن را سوراخ کرد. موسی گفت: آیا آن را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ به راستی کاری بس ناگوار کردی. فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا
72 خضر گفت: آیا به تو نگفتم که هرگز نمی‌توانی به همراه من باشی و بر روش آموزش من شکیبایی ورزی؟ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
73 موسی گفت: مرا به فراموشی و غفلتم بازخواست مکن و به سبب کارم مرا در تنگنا قرار مده. قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا
74 سپس از کشتی پیاده شدند و به راه افتادند، تا وقتی که به پسری نوجوان رسیدند و خضر او را کشت، موسی گفت: آیا شخص بی گناهی را بدون آن که کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند مرتکب شدی. فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا
75 خضر گفت: آیا به تو نگفتم که هرگز نمی‌توانی به همراه من باشی و بر روش آموزش من شکیبایی کنی؟ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا
76 موسی گفت: اگر پس از این درباره چیزی از تو پرسیدم با من همراهی مکن که قطعاً از جانب من به عذری رسیده‌ای. قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا
77 پس به راه افتادند تا وقتی که به مردم دیاری رسیدند و از اهل آن جا غذا خواستند و آنان از مهمان نمودن و غذا دادن به آن دو خودداری کردند و در آن جا دیواری را یافتند که می‌خواست فرو ریزد و خضر آن را استوار ساخت، موسی گفت: اگر می‌خواستی بر آن دستمزدی می‌گرفتی تا به وسیله آن غذایی تهیه کنیم. فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا
78 خضر گفت: این سخن تو باعث جدایی میان من و توست. به زودی دلیل آنچه را که نتوانستی بر آن شکیبایی کنی به تو خبر می‌دهم. قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
79 امّا آن کشتی، از آنِ بینوایانی بود که در دریا کار می‌کردند و معاش خود را از این طریق تأمین می‌نمودند. من خواستم آن را معیوب کنم، زیرا در کمین آنان پادشاهی بود که هر کشتی سالمی را به زور می‌گرفت. أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا
80 امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند و ما ترسیدیم او با کفر و سرکشی خود، آن دو را در تنگنا قرار دهد و بیازارد. وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا
81 پس خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی را که در ایمان و نیکوکاری از او بهتر و به رعایت حق خویشاوندی نزدیک‌تر باشد، جایگزین او کند. فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا
82 و امّا آن دیوار، از آنِ دو پسر یتیم در شهر بود، و زیر آن گنجی وجود داشت که مال آن دو بود، و پدرشان مردی نیکوکار بود، پس پروردگارت خواست که آن دو به توانایی خویش رسند و گنجِ خود را از آن جا بیرون آورند. این به سبب رحمتی بود که از جانب پروردگارت شامل حالشان شده بود. من آنچه انجام دادم از پیش خود نکردم، بلکه فرمان خدا را به جای آوردم. این بود دلیل و خاستگاه آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی کنی. وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
83 و از تو ای پیامبر درباره ذوالقرنین می‌پرسند. بگو: به زودی درباره او از قرآن برای شما خواهم خواند. وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
84 ما به او برای حکومت در زمین توانایی بخشیدیم و از هر چیزی که او را به اهدافش برساند وسیله‌ای به او عطا کردیم. إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا
85 پس او وسیله‌ای فراهم کرد. فَأَتْبَعَ سَبَبًا
86 و سپس به راه افتاد، تا وقتی که به غروبگاه خورشید، آخرین معموره‌های مغرب زمین رسید، از ساحل دریا چنین یافت که گویی خورشید در دریایی سیاه و گِل آلود فرو می‌رود، و در کنار دریا قومی را یافت و آنان را تحت سلطه خود درآورد. گفتیم: ای ذوالقرنین، با آنان چه خواهی کرد؟ آیا آنان را کیفر می‌دهی یا در میانشان به نیکی رفتار می‌کنی؟ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا
87 گفت: امّا آن کس که ستم کرده است، به زودی او را کیفر می‌کنیم، سپس به سوی پروردگارش بازگردانده می‌شود و خداوند او را به عذابی که تصوّر آن را نمی‌کرده است معذَّب می‌دارد. قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا
88 و امّا آن کس که ایمان آورده و کاری شایسته کرده است نیکوترین پاداش را خواهد داشت و به زودی او را به تکالیف سهل و ساده‌ای مکلّف خواهیم ساخت. وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا
89 سپس وسیله دیگری برای حرکت به سوی مشرق فراهم نمود. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا
90 و به راه افتاد، تا وقتی که به جایگاه برآمدنِ خورشید رسید، خورشید را یافت که بر مردمی طلوع می‌کند که برای آنان در برابر تابش آن پوششی قرار نداده بودیم. حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا
91 ذوالقرنین این گونه عمل می‌کرد، در حالی که ما به آنچه در اختیار داشت و به آنچه بر او می‌گذشت به خوبی آگاه بودیم و با هدایت ما اهداف خود را پیش می‌برد. كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا
92 آن گاه وسیله دیگری برای حرکت به سوی شمال فراهم ساخت. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا
93 و به راه افتاد، تا وقتی که به درّه‌ای میان آن دو کوه (از کوه‌های قفقاز) رسید، در مجاورت آن دو کوه، قومی عقب مانده را یافت که به آسانی مفهوم هیچ سخنی را درک نمی‌کردند. حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا
94 گفتند: ای ذوالقرنین، قبیله (یأجوج) و (مأجوج) فسادگرند. آنان به این سرزمین هجوم می‌آورند و به قتل و غارت ما می‌پردازند. آیا برای تو از اموال خود مزدی مقرّر کنیم که میان ما و آنان سدّی بنا کنی؟ قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
95 ذوالقرنین گفت: من به اموال شما نیازی ندارم. آنچه پروردگارم به من در آن توانایی بخشیده بهتر از دستمزدی است که شما به من می‌پردازید. اگر خواهانِ بنای سدّ هستید، مرا با نیروی انسانی و تهیه مصالح سدّ یاری دهید که من میان شما و آنان سدّی استوار بنا خواهم کرد. قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا
96 سپس گفت: پاره‌های آهن به من بدهید. پس از آن که پاره‌های آهن را آوردند، آنها را روی هم چید، و وقتی میان آن دو کوه را با پاره‌های آهن و مواد لازم پر کرد و آن دو را برابر ساخت، گفت: در دم‌های آهنگری بدمید. هنگامی که آنها را بسان آتش گداخته کرد گفت: مسِ ذوب شده به من دهید تا بر شکاف‌های آن فروریزم. آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا
97 بدین ترتیب سدّی بلند و استوار ساخت. از آن پس قبیله یأجوج و مأجوج نه توانستند از آن بالا روند و نه توانستند در آن رخنه‌ای پدید آورند. فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا
98 ذو القرنین گفت: این سد رحمتی از جانب پروردگار من است که بدین وسیله امّت‌هایی از گزند فسادگران مصون می‌مانند، و این سدّ تا فرا رسیدن وعده الهی پایدار است، و هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان می‌کند، و وعده پروردگارم راست و درست است. قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا
99 آن روز که چنین شود، مردم را به حال خود وا می‌نهیم تا چون دریایی طوفان زده آشفته گردند و مانند امواج به هم درآمیزند، و در صور دمیده می‌شود تا مردگان زنده شوند، آن گاه همه آنان را گرد می‌آوریم. وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا
100 و آن روز دوزخ را برای کافران چنان که باید آشکار می‌سازیم. وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا
101 همانان که چشمانشان از دیدن نشانه‌های من که باعث یادکرد من است در پرده بود و توانایی شنیدن حکمت‌ها و اندرزها را نداشتند. الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا
102 آیا کسانی که یکتایی خدا را منکر شده‌اند پنداشته‌اند که بندگان مرا به جای من کارسازانی می‌گیرند که آنان را یاری دهند و کیفر مرا از آنان بازدارند؟ چنین نیست، قطعاً ما دوزخ را برای پیش پذیرایی از کافران آماده کرده‌ایم. أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا
103 ای پیامبر، به مشرکان بگو: آیا شما را از کسانی که در همه کارهایشان زیانکارترین مردمند آگاه کنیم؟ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
104 آنان کسانی اند که تلاششان در زندگی دنیا به بیراهه می‌رود و خود می‌پندارند که کار نیک انجام می‌دهند. الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
105 آنان کسانی اند که نشانه‌های پروردگارشان و لقای او را انکار کرده‌اند، در نتیجه اعمالشان تباه شده است، از این رو ما در روز قیامت میزانی برای آنان برپا نمی‌کنیم و بی درنگ راهیِ دوزخ خواهند شد. أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا
106 این است حقیقت امرشان. سزایشان از آن روی که کافر شدند و نشانه‌ها و پیامبران مرا به مسخره گرفتند، دوزخ است. ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا
107 کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، باغ‌های فردوس پیش پذیرایی آنان است. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا
108 در آن جاودانه‌اند و انتقال از آن جا را نمی‌خواهند. خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا
109 بگو: اگر دریا برای نگارش کلمات (نشانه‌های روشن) پروردگارم مرکّب شود، پیش از آن که نگارش کلمات پروردگارم پایان پذیرد دریا پایان خواهد یافت، هر چند مانند آن دریا را نیز به مدد آوریم. قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا
110 بگو: جز این نیست که من هم بشری مانند شما هستم، با این تفاوت که به من وحی می‌شود که معبود شما معبودی یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید کاری شایسته کند و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد. قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
;