1 |
آیا ما سینه تو را نگشودیم (و دلت را از بند غم حیرت رها نساختیم، و تاب تحمّل نابسامانیهای محیط جاهلیّت و سختیهای مسؤولیّت بزرگ نبوّت را به تو عطاء نکردیم؟). [[«أَلَمْ نَشْرَحْ ...»: شرح صدر. کنایه از: سعه صدر، رهائی از غم و اندوه حیرت و ضلال پیش از نبوّت، تاب تحمّل مشکلات مسؤولیّت نبوّت و رهبری، صبر و حوصله در برابر ناملایمات محیط و دردسرهای کفّار و مشرکان و دیگران است (نگا: انعام / 125، زمر / 22، طه / 25، نحل / 106).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094001.mp3
|
أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ |
2 |
و بار سنگین (تلاش فراوان، برای هدایت مردمان) را از (دوش) تو برنداشتیم؟ [[«وَضَعْنَا»: فرو آوردیم. پائین آوردیم. «وِزْر»: بار سنگین. مراد بار کمرشکن غم و رنج حاصل از مشاهده کفر و شرک و تبهکاریها و خونریزیها و ستمگریها و نابسامانیهای جامعه پیش از نبوّت، و تلاش و کوشش آن حضرت برای هدایت مردمان و دفع اذیّت و آزار ایشان در آغاز نبوّت است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094002.mp3
|
وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ |
3 |
همان بار سنگینی که پشت تو را در هم شکسته بود؟ [[«أَنقَضَ»: سنگینی کرده بود. گرانبار ساخته بود. مَجازاً شکستن پشت معنی میدهد.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094003.mp3
|
الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ |
4 |
و آوازهی تو را بلند نکردیم و بالا نبردیم؟ [[«ذِکْر»: آوازه. نام نیک. حسن شهرت. آوای گواهی به پیغمبری محمّد، به دنبال گواهی به توحید خداوند، شبانهروز دست کم پنج بار بر فراز منارهها و بر بال امواج تلویزیونها و رادیوها در آفاق طنینانداز است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094004.mp3
|
وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ |
5 |
چرا که همراه با سختی و دشواری، آسایش و آسودگی است. [[«فَإِنَّ ...»: بیان علّت و سبب مطالب پیش است. «الْعُسْرِ»: سختی. دشواری (نگا: بقره / 185، طلاق / 7، کهف / 73). «یُسْراً»: آسایش. آسودگی.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094005.mp3
|
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا |
6 |
مسلّماً با سختی و دشواری، آسایش و آسودگی است. [[«إِنَّ مَعَ ...»: تکرار آیه، برای تحکیم مطلب پیشین و تأکید این سنّت خدائی در همه ادوار است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094006.mp3
|
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا |
7 |
هرگاه (از کار مهمّی) بپرداختی، به دنبال آن (به کار مهمّ دیگری بپرداز و در آن بکوش و) رنج ببر (و فرجام کاری را آغاز کار دیگریکن). [[«فَرَغْتَ»: فراغت یافتی. تمام شدی و بیکار ماندی. «إنصَبْ»: رنج ببر. مؤمن باید انسان متحرّک و پویائی باشد و پس از فراغت از وظیفهای، آماده کوشیدن و سختی کشیدن در وظیفه دیگری باشد. چون: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094007.mp3
|
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ |
8 |
و یکسره به سوی پروردگارت روی آر (و تنها بدو دل و امید ببند، و جز به او خود را مشغول مساز). [[«إرْغَبْ»: رغبت کن. علاقهمند شو (نگا: قلم / 32).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/094008.mp3
|
وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ |