Al-Anbiyaa

Change Language
Change Surah
Change Recitation

Persian: Sayyed Jalaloddin Mojtabavi

Play All
# Translation Ayah
1 مردم را [هنگام رسيدگى به‌] حسابشان- يعنى رستاخيز- نزديك شد و آنان در ناآگاهى- از حساب و بازخواست- رويگردانند. اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ
2 آنان را هيچ يادكرد و پند تازه‌اى از پروردگارشان نيايد مگر اينكه آن را بشنوند در حالى كه بازى مى‌كنند مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ
3 دلهاشان [از حق غافل و به چيزى ديگر] سرگرم است، و كسانى كه ستم كردند رازگويى خود را پنهان داشتند كه: آيا اين جز آدميى مانند شماست؟ پس آيا به آن جادو رو مى‌كنيد و حال آنكه مى‌بينيد [كه جادو و دروغ است‌]؟! لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ
4 [پيامبر] گفت: پروردگار من هر سخنى را كه در آسمان و زمين باشد مى‌داند، و اوست شنوا و دانا. قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
5 بلكه گفتند: [سخنان او] خوابهاى آشفته و پريشان است، بلكه آن را بربافته، بلكه او شاعر است پس بايد براى ما نشانه‌اى- معجزه‌اى- بياورد چنانكه پيشينيان- پيامبران پيشين- [با آن‌] فرستاده شده‌اند. بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ
6 پيش از آنان [مردم‌] هيچ آبادى و شهرى كه آن را هلاك كرديم ايمان نياوردند آيا اينها ايمان مى‌آورند؟! مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ
7 و پيش از تو نفرستاديم مگر مردانى را كه به ايشان وحى مى‌كرديم. پس اگر خود نمى‌دانيد از اهل ذكر- اهل كتاب- بپرسيد- تا بدانيد كه پيامبران آنها هم آدمى بوده‌اند-. وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
8 و آنان را كالبدى نساختيم كه طعام نخورند، و جاويدان هم نبودند. وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ
9 سپس آن وعده را كه به ايشان داديم- نابودى دشمنانشان و يارى و پيروزى ايشان- راست كرديم، پس آنان و هر كه را خواستيم رهانيديم و گزافه كاران را نابود ساختيم. ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاء وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ
10 هر آينه به سوى شما كتابى فروفرستاديم كه در آن يادكرد شماست. آيا خرد را كار نمى‌بنديد؟ لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
11 و چه بسيار [مردم‌] شهرها را كه ستمكار بودند فروشكستيم- هلاك ساختيم- و پس از آن قومى ديگر پديد كرديم. وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ
12 پس چون عذاب را دريافتند آنگاه به تك از آن مى‌گريختند. فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ
13 مگريزيد، و به كامرانى و خانه‌هاى خويش بازگرديد تا مگر از شما بپرسند. لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ
14 [اما چون عذاب را ديدند و پشيمان شدند] گفتند: واى بر ما كه ستمكار بوديم. قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ
15 پس پيوسته گفتارشان اين بود تا آنها را دروشده و خاموش و بيجان كرديم. فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ
16 و ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست به بازى نيافريديم. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ
17 اگر مى‌خواستيم سرگرمى و بازيچه‌اى بگيريم- مثل آنكه گفتند خدا همسر و فرزند و شريك گرفت-، آن را از نزد خويش مى‌گرفتيم، اگر كننده [اين كار] بوديم. لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِينَ
18 بلكه حق را بر باطل مى‌افكنيم پس آن را فروشكند و باطل بى‌درنگ نابود شود، و واى بر شما از وصفى كه مى‌كنيد- كه به خدا نسبت زناشويى و فرزند مى‌دهيد-. بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ
19 و او راست هر كه در آسمانها و زمين است، و آنان كه نزد اويند- فرشتگان- از پرستش وى گردنكشى و بزرگ‌منشى نمى‌كنند و خسته و مانده نمى شوند، وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ
20 شب و روز خداى را به پاكى مى‌ستايند و سستى نمى‌كنند. يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ
21 آيا [اين مردم‌] خدايانى از زمين گرفته‌اند كه آنها مردگان را زنده كنند؟! أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ
22 اگر در آن دو- آسمان و زمين- خدايانى جز خداى يكتا مى‌بود هر آينه هر دو تباه مى‌شدند. پاك و منزه است خداى، پروردگار عرش، از وصفى كه مى كنند. لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ
23 او را از آنچه مى‌كند نپرسند و آنان را بپرسند. لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ
24 بلكه بجز او خدايانى گرفته‌اند؟! بگو: حجتهاى خويش را بياوريد. اين- آنچه در قرآن است- يادكرد كسانى است كه با من‌اند و يادكرد كسانى است كه پيش از من بوده‌اند. بلكه بيشترشان حق- توحيد- را نمى‌دانند و از اين رو رويگردانند. أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ
25 و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه خدايى جز من نيست، پس تنها مرا بپرستيد. وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ
26 و [مشركان‌] گفتند: خداى رحمان فرزندى گرفت. [نه،] او پاك و منزه است، بلكه [آن فرشتگان‌] بندگانى گرامى‌اند وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ
27 كه به گفتار بر او پيشى نگيرند و آنان به فرمان او كار مى‌كنند لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
28 آنچه را پيش روى آنهاست و آنچه را واپس آنهاست- كارهايى را كه مى‌كنند و خواهند كرد- مى‌داند و جز براى كسانى كه او بپسندد و خشنود باشد شفاعت نمى‌كنند و از ترس او- از ترس عقوبت او يا عظمت و هيبت او- بيمناكند. يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ
29 و هر كس از آنها كه گويد: من خدايى هستم بجز او، پس وى را دوزخ كيفر دهيم اينچنين ستمكاران را كيفر مى‌دهيم. وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ
30 آيا كسانى كه كافر شدند نديدند كه آسمانها و زمين بسته بودند پس آنها را بازگشاديم و هر چيز زنده‌اى را از آب پديد كرديم؟ پس آيا ايمان نمى آورند؟ أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
31 و در زمين كوه‌هاى استوار گران آفريديم تا نلرزاندشان و در آن- در زمين يا در ميان كوه‌ها- راه‌هاى فراخ قرار داديم، باشد كه [در سفرها به مقاصد خود] راه يابند. وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
32 و آسمان را سقفى نگاه‌داشته ساختيم و آنان از نشانه‌هاى آن رويگردانند. وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ
33 و اوست كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد، هر يك در چرخه‌اى شناورند. وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ
34 و ما براى هيچ آدمى پيش از تو جاودانگى ننهاديم، آيا اگر تو بميرى آنان جاويدان باشند؟! وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ
35 هر كسى چشنده مرگ است و شما را به بدى- سختى و بلا و مصيبت- و نيكى- آسانى و نعمت و دولت- مى‌آزماييم، آزمايشى، و به ما بازگردانده مى شويد. كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
36 و چون كسانى كه كافر شدند تو را ببينند جز به ريشخندت نگيرند [گويند:] آيا اين است آن كه خدايانتان را [به بدى و عيب‌] ياد مى‌كند؟ و حال آنكه خود به يادكرد خداى رحمان كافرند- پس آنها خود سزاوار ريشخندند-. وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُم بِذِكْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ كَافِرُونَ
37 آدمى از شتاب آفريده شده زودا كه نشانه‌هاى خويش- عذاب- را به شما بنمايم، پس [عذاب را] از من به شتاب مخواهيد. خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ
38 و گويند: اگر راستگو هستيد هنگام اين وعده- رستاخيز و عذاب- كى خواهد بود؟ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
39 اگر كسانى كه كافر شدند آن هنگام را مى‌دانستند كه نتوانند آن آتش را از رويهاى خود و از پشتهاى خويش باز دارند و نه يارى كرده شوند، [البته عذاب را به شتاب نمى خواستند]. لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ
40 بلكه [عذاب‌] ناگاه بديشان رسد پس چنان فرومانده و سرگشته‌شان سازد كه بازداشتن آن نتوانند و نه [بر تأخير عذاب‌] مهلت يابند. بَلْ تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ
41 و هر آينه پيامبرانى هم كه پيش از تو بودند استهزاء شدند، پس كسانى را كه ايشان را تمسخر مى‌كردند آنچه بدان استهزا مى‌كردند- يعنى عذاب- فروگرفت. وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون
42 بگو: كيست كه شما را شب و روز از [عذاب‌] خداى رحمان نگاه مى‌دارد؟ بلكه آنان از ياد پروردگارشان- يا از قرآن و پند آن- رويگردانند. قُلْ مَن يَكْلَؤُكُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ
43 يا مگر خدايانى دارند بجز ما كه آنان را [از عذاب‌] نگاه مى‌دارند؟! آنها يارى‌كردن خود نتوانند و نه از سوى ما يارى و همراهى شوند- يا پناه و زنهار يابند-. أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنفُسِهِمْ وَلَا هُم مِّنَّا يُصْحَبُونَ
44 بلكه آنها و پدرانشان را برخوردارى داديم تا عمرهاشان دراز گشت. آيا نمى‌بينند كه ما زمين را از كناره‌هاى آن مى‌كاهيم- برخى از امتها را هلاك و نابود مى‌كنيم-؟ پس آيا آنها- كافران قريش- چيره و پيروزند [و نابود نخواهند شد]؟! بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ
45 بگو: همانا من شما را به وحى- اين قرآن- بيم مى‌كنم، و كران آنگاه كه بيم‌كرده شوند خواندن را نمى‌شنوند- بانگ دعوت به حق را درنيابند-. قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُكُم بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاء إِذَا مَا يُنذَرُونَ
46 و اگر يك دم- اندكى- از عذاب پروردگار تو به آنان رسد هر آينه گويند: اى واى بر ما، ما ستمكار بوديم. وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ
47 و ما ترازوهاى دادگرى را در روز رستاخيز مى‌نهيم- براى حسابرسى و سنجش اعمال نيك و بد- پس به كسى هيچ ستمى نرود و اگر [كردارشان‌] همسنگ دانه خردلى باشد آن را بياريم، و ما حسابگرانى بسنده‌ايم. وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ
48 و هر آينه موسى و هارون را فرقان- جداكننده حق و باطل- و روشنايى و يادآورى و پندى- تورات- براى پرهيزگاران داديم وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاء وَذِكْرًا لِّلْمُتَّقِينَ
49 آنان كه از پروردگار خويش در نهان مى‌ترسند و از رستاخيز بيمناكند. الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ
50 و اين [قرآن‌] يادآورى و پندى است با بركت كه آن را فروفرستاديم، پس آيا شما آن را منكريد؟! وَهَذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ
51 و هر آينه ابراهيم را از پيش- پيش از موسى- راه شناسى و راه‌يابى در خور وى داديم و به [حال‌] او دانا بوديم. وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِه عَالِمِينَ
52 آنگاه كه به پدرش و قومش گفت: اين تنديسها چيست كه بدانها روى آورده و به پرستش آنها ايستاده‌ايد؟ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ
53 گفتند: پدرانمان را پرستندگان آنها يافته‌ايم. قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ
54 گفت: هر آينه شما و پدرانتان در گمراهى آشكار بوده‌ايد. قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
55 گفتند: آيا ما را بحق آمده‌اى يا تو از بازيگرانى- بجِد سخن مى‌گويى يا بهزل-؟ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ
56 گفت [نه، بازيگر نيستم‌] بلكه پروردگار شما خداوند آسمانها و زمين است، آن كه آنها را آفريده است و من بر اين [سخن‌] از گواهانم. قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
57 و [در نهان گفت:] به خدا سوگند كه پس از آنكه پشت‌كرده برگرديد بتهاى شما را چاره كنم. وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ
58 پس آنها را خرد كرد مگر بت بزرگشان را تا مگر به آن- يا به او يعنى ابراهيم- بازگردند. فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ
59 [چون باز آمدند] گفتند: چه كسى به خدايان ما اين كار كرده است؟ همانا او از ستمكاران است. قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ
60 گفتند: شنيده‌ايم جوانى كه او را ابراهيم گويند از آنها [به بدى‌] ياد مى‌كند. قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ
61 گفتند: پس او را به ديدار چشم مردم بياريد شايد گواهى دهند- كه اين است كه از بتها نكوهش مى‌كند-. قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ
62 گفتند: اى ابراهيم، آيا تو با خدايان ما اين كار كرده‌اى؟ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ
63 گفت: بلكه اين كار را [بت‌] بزرگشان كرده است اگر سخن مى‌گويند از آنها بپرسيد. قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ
64 پس به خويشتن خويش بازگشتند- به خود آمدند- و [با يكديگر] گفتند: همانا شماييد ستمكاران. فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ
65 آنگاه نگونسار شدند [و گفتند:] هر آينه تو مى‌دانى كه اينان سخن نمى‌گويند. ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاء يَنطِقُونَ
66 گفت: آيا چيزهايى را به جاى خدا مى‌پرستيد كه شما را هيچ سود و زيانى نرسانند؟ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ
67 اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‌پرستيد آيا خِرَد را كار نمى‌بنديد؟ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
68 گفتند: او را بسوزانيد و خدايان خويش را يارى كنيد، اگر كننده‌ايد- يعنى اگر يارى كنندگان بتان خويشيد-. قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ
69 گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم سرد و سلامت باش. قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ
70 و خواستند در باره او چاره بد سازند، پس آنان را زيانكارتر ساختيم. وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ
71 و او و لوط را [با مهاجرت‌] به آن سرزمينى كه در آن براى جهانيان بركت نهاده‌ايم- سرزمين شام- رهانيديم. وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ
72 و او را [پسرى چون‌] اسحاق بخشيديم و [فرزندزاده‌اى چون‌] يعقوب را به فزونى داديم و همه را نيكوكاران و شايستگان گردانيديم. وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ
73 و ايشان را پيشوايانى كرديم كه به فرمان ما راه نمايند، و به آنان كارهاى نيك كردن و برپا داشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم، و ما را پرستندگان بودند. وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ
74 و لوط را حكم- حكمت يا نبوت- و دانش داديم و او را از آن شهرى كه كارهاى پليد مى‌كردند رهانيديم. همانا آنها مردمى بدكار و نافرمان بودند. وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ
75 و او را در مِهر و بخشايش خويش درآورديم، كه او از نيكان و شايستگان بود. وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ
76 و نوح را [ياد كن‌] آنگاه كه پيش از اين- پيش از ابراهيم و لوط- ما را بخواند پس وى را پاسخ داديم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ- طوفان و غرق- رهانيديم. وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
77 و او را در برابر گروهى كه آيات ما را دروغ انگاشتند يارى داديم [و از آنان رهايى بخشيديم‌]، همانا آنها مردمى بد بودند پس همگيشان را غرق ساختيم. وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ
78 و داوود و سليمان را [ياد كن‌] آنگاه كه در باره كشتزارى داورى مى‌كردند كه شبانه گوسفندان آن قوم در آن چريده بودند و ما داورى كردن آنها را حاضر و گواه بوديم. وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ
79 پس [حكم‌] آن را به سليمان فهمانديم، و هر يك را حكم- حكمت يا نبوت يا حكومت يا داورى ميان خصمها- و دانش داديم و كوه‌ها را رام داوود كرديم كه با او تسبيح مى‌گفتند، و مرغان را [نيز رام او كرديم‌] و ما كننده [اينها] بوديم. فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ
80 و براى شما ساختن زره را به او آموختيم تا شما را از سختى و گزندتان- در كارزار- نگاه دارد، پس آيا شما سپاس مى‌داريد؟ وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ
81 و باد تند و سخت را براى سليمان [رام كرديم‌] كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاده‌ايم- سرزمين شام- روان بود و ما به همه چيز دانا بوديم. وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ
82 و از ديوان، كسانى براى او به دريا فرو مى‌شدند. [تا جواهر آرند]، و جز آن كارها مى‌كردند- ساختن محرابها، مجسمه‌ها، ظروف سنگى آب و ...- و ما نگاهدارنده آنها بوديم- تا از فرمان سليمان بيرون نروند-. وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ
83 و ايوب را [ياد كن‌] آنگاه كه پروردگارش را بخواند كه مرا سختى و گزند رسيده و تو مهربان‌ترين مهربانانى. وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
84 پس او را اجابت كرديم و سختى و گزندى كه به وى بود برداشتيم و خاندانش را و همچند آنها را با آنها به او باز داديم تا بخشايشى باشد از نزد ما و تا يادبود و پندى براى پرستندگان [خداى‌] باشد. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ
85 و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را [ياد كن‌] كه همه از شكيبايان بودند وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ
86 و ايشان را در مهر و بخشايش خويش در آورديم، كه آنان از نيكان و شايستگان بودند. وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ
87 و ذو النون- صاحب نهنگ ماهى، يونس- را [ياد كن‌] آنگاه كه خشمناك برفت و پنداشت كه هرگز بر او تنگ نمى‌گيريم پس در آن تاريكيها- تاريكى شب و تاريكى دريا و تاريكى شكم نهنگ‌ماهى- آواز داد كه خدايى جز تو نيست، پاك و منزهى تو، همانا من از ستمكاران بودم. وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
88 پس اجابتش كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را اينچنين مى‌رهانيم. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ
89 و زكريّا را [ياد كن‌] آنگاه كه پروردگار خويش را بخواند: اى پروردگار من، مرا تنها- بى‌فرزند- مگذار و تو بهترين وارثانى. وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
90 پس اجابتش كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسر او را برايش شايسته- زاينده يا خوشخو- گردانيديم. اينان در كارهاى نيك مى‌شتافتند و ما را با اميد و بيم مى‌خواندند، و ما را فروتن و فرمانبردار بودند. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ
91 و آن زن- مريم- را [ياد كن‌] كه دامان عفت خويش نگاه داشت، پس، از روح خود در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان نشانه‌اى ساختيم. وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ
92 [اى مردم،] همانا اين آيين شماست، آيينى يگانه- يعنى دين اسلام كه همه پيامبران بر آن بودند- و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد. إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ
93 و [مردم‌] كار- آيين- خويش را در ميان خود پاره پاره كردند- در دين گروه گروه شدند- [و] همه به سوى ما بازخواهند گشت. وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ
94 پس هر كه كارهاى نيك و شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد كوشش وى را ناسپاسى نباشد و ما براى او نويسنده‌ايم. فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ
95 و بر مردم شهرى كه آنها را هلاك كرديم حرام- ناشدنى- است كه [به اين دنيا] بازگردند [تا از كفر توبه كنند]. وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ
96 تا آنگاه كه [سدّ] يأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر بلندى و تپه‌اى به شتاب بيرون آيند. حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ
97 و آن وعده راست- رستاخيز- نزديك شود، پس ناگهان ديدگان كسانى كه كافر شدند خيره ماند [و گويند:] واى بر ما، براستى ما از اين [حال‌] در غفلت بوديم، بلكه ما ستمكار بوديم. وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ
98 همانا شما و آنچه جز خدا مى‌پرستيد- يعنى بتان- هيمه دوزخيد شما به آنجا درون خواهيد شد. إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ
99 اگر اينها خدايان بودند به دوزخ در نمى‌آمدند و حال آنكه همه- بتان و بت‌پرستان- در آنجا جاويدانند. لَوْ كَانَ هَؤُلَاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ
100 آنها در آنجا نعره‌اى- ناله‌هاى دردناك مانند بانگ خران- دارند و در آنجا سخنى نمى‌شنوند- كه بدان شاد شوند-. لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ
101 همانا كسانى كه از پيش وعده نيكو- بهشت- به ايشان داده‌ايم، اينان از آن إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُون
102 آواى آن- آتش دوزخ- را هم نشنوند، و ايشان در آنچه دلهاشان بخواهد و آرزو كند جاويدانند. لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ
103 آن بيم بزرگ ايشان را اندوهگين نكند، و فرشتگان به پيشبازشان آيند [و گويند:] اين همان روز شماست كه وعده داده مى‌شديد. لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ
104 روزى كه آسمان را در نورديم مانند در نورديدن طومار مرنوشته‌ها را و چنانكه نخستين بار آفرينش آفريدگان را آغاز كرديم آن را بازگردانيم، وعده‌اى است بر ما و همانا ما كننده آنيم. يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ
105 و هر آينه در زبور- كتاب داوود- پس از ذكر- تورات، يا پس از ياد اين امت در زبور- نوشتيم كه زمين را بندگان نيك و شايسته من به ميراث مى‌برند. وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
106 همانا در اين [كه ياد كرديم‌] آنچه مردم خداپرست را براى رسانيدن به مطلوب بسنده باشد، هست. إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ
107 و ما تو را نفرستاديم مگر رحمتى براى جهانيان. وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ
108 بگو: همانا به من وحى مى‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است، پس آيا شما گردن نهاده و فرمانبردار خواهيد بود؟ قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ
109 پس اگر روى بگردانند بگو: من همه شما را يكسان آگاه كردم و هشدار دادم و نمى دانم كه آنچه وعده داده مى‌شويد- از عذاب و رستاخيز- نزديك است يا دور فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُكُمْ عَلَى سَوَاء وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ
110 همانا او گفتار آشكار و بلند را مى‌داند و مى‌داند آنچه را نهان مى‌داريد إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ
111 و نمى‌دانم شايد اين [واپس داشتن عذاب و نشتابيدن بدان‌] شما را آزمونى باشد و برخورداريى تا هنگامى- مرگ يا هنگام فرارسيدن عذاب-. وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ
112 [پيامبر] گفت: پروردگارا، به حق حكم كن. و پروردگار ما خداى رحمان است كه در برابر آنچه [او را به ناسزا] وصف مى‌كنيد از او يارى خواسته مى شود. قَالَ رَبِّ احْكُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ
;