Hud

Change Language
Change Surah
Change Recitation

Persian: Sayyed Jalaloddin Mojtabavi

Play All
# Translation Ayah
1 الف، لام، را. [اين‌] كتابى است كه آيتهاى آن از نزد دانايى با حكمت و آگاه استوار و پايدار گشته- كه به كتابى ديگر منسوخ نشود- و آنگاه به تفصيل بيان شده است، الَر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ
2 كه جز خداى را نپرستيد، كه من شما را از سوى او بيم‌كننده و نويددهنده‌ام، أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ
3 و اينكه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و آنگاه به او باز گرديد تا شما را به بهره‌اى نيكو- زندگى نيك دنيا- تا سرآمدى نامبرده- پايان عمر مقدّر- برخوردارى دهد، و به هر بافضيلتى فزونى [پاداش‌] او را ببخشد. و اگر روى بگردانيد، من بر شما از عذاب روزى بزرگ بيمناكم. وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ
4 بازگشت شما به سوى خداست و او بر همه چيز تواناست. إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
5 آگاه باشيد كه آنان أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
6 و هيچ جنبنده‌اى در زمين نيست مگر آنكه روزى او بر خداست و آنها را كه در قرارگاه خويش‌اند- چون ماهى در دريا- و آنها را كه در جايگاه موقّت‌اند- چون پرنده در فضا و جنين در رحم- همه را مى‌داند، همه در كتابى روشن- لوح محفوظ- هست. وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ
7 و اوست آن [خداى‌] كه آسمانها و زمين را در شش روز- شش دوران مراد از روز، مطلق وقت است خواه كوتاه يا بسيار دراز- بيافريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و اگر بگويى كه شما پس از مرگ برانگيخته مى‌شويد هر آينه كسانى كه كافر شدند گويند: اين نيست مگر جادويى آشكار. وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ
8 و اگر عذاب را از آنان تا مدّتى چند به تأخير اندازيم، [به ريشخند] خواهند گفت: چه چيز آن را باز مى‌دارد؟ آگاه باشيد، روزى كه آنان را فرارسد از آنها باز گردانده نشود و آنچه بدان ريشخند مى‌كردند آنان را فراگيرد. وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
9 و اگر آدمى را مهر و بخشايشى از سوى خويش بچشانيم و سپس آن را از او باز گيريم هر آينه نوميد و ناسپاس خواهد شد. وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ
10 و اگر او را پس از گزندى كه به وى رسيده باشد نعمت و را حتى بچشانيم خواهد گفت: بديها و ناگواريها از من برفت همانا او شادمان و خودستاى است وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ
11 مگر آنان كه شكيبايى ورزيدند و كارهاى نيك و شايسته كردند، كه آنان را آمرزش و مزدى بزرگ است. إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَـئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ
12 پس شايد از اينكه [كافران مكه‌] مى‌گويند: چرا گنجى بر او فرونيامده يا فرشته‌اى با او نيامده، برخى از آنچه را به تو وحى مى‌شود فروگذارى و سينه‌ات از آن تنگ شود جز اين نيست كه تو بيم‌دهنده‌اى، و خدا بر هر چيز نگاهبان است. فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ
13 بلكه مى‌گويند كه اين [قرآن‌] را خود بافته است بگو: اگر راستگوييد شما هم ده سوره بر بافته مانند اين بياريد و هر كه را جز خدا توانيد [به يارى‌] بخوانيد أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
14 پس اگر [آن ياوران،] شما را پاسخ ندهند، بدانيد كه جز اين نيست كه [اين قرآن‌] از دانش خدا فروآمده، و اينكه جز او خدايى نيست پس آيا شما مسلمان- گردن‌نهاده- ايد؟ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ
15 هر كه زندگانى اين جهان و آرايش آن را خواهد، در اين جهان [پاداش‌] كارهايشان را بديشان تمام بدهيم و آنان در آن- زندگى دنيا- كم داده نشوند مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ
16 اينانند كه در آن جهان جز آتش دوزخ ندارند، و آنچه در دنيا كرده‌اند ناچيز و بى‌بر شده و آنچه مى‌كردند تباه و نابود است. أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
17 پس آيا كسى كه بر حجّتى روشن از جانب پروردگار خويش است- يعنى رسول خدا أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَـئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ
18 و كيست ستمكارتر از آن كه بر خدا دروغ مى‌بافد؟ اينان را بر خدايشان بگذرانند و گواهان گويند: اينهايند كه بر خداى خود دروغ بافتند. هان كه لعنت خدا بر ستمكاران باد، وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أُوْلَـئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأَشْهَادُ هَـؤُلاء الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
19 آنان كه [مردم را] از راه خدا باز مى‌دارند و آن را كج مى‌خواهند- از آن عيب مى‌گيرند و آن را به كجى و انحراف از راستى وصف مى‌كنند-، و به سراى واپسين كافرند. الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ
20 اينان در زمين ناتوان‌كننده [خداى از عذاب خود] نيستند و آنان را بجز خدا دوستان و سرپرستانى نيست، عذابشان دو چندان شود، كه نه مى‌توانستند [حق را] بشنوند و نه مى‌ديدند. أُولَـئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُواْ يُبْصِرُونَ
21 اينانند كه خويشتن را زيان زدند- خود را به هلاكت انداختند- و آنچه به دروغ مى‌بافتند از آنها گم شد. أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ
22 ناگزير آنها در آن جهان از همه زيانكارترند. لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ
23 همانا كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند و به پروردگار خويش دل نهادند، آنان بهشتيانند [و] در آن جاويدانند. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
24 داستان اين دو گروه داستان كور و كر و بينا و شنواست، آيا داستان اين دو همسان است؟ [هرگز!] پس آيا ياد نمى‌كنند و پند نمى‌گيرند؟ مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ
25 و هر آينه نوح را به سوى قومش فرستاديم كه: من شما را بيم‌دهنده‌اى آشكارم وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
26 كه جز خداى يكتا را مپرستيد، كه من بر شما از عذاب روزى دردناك بيمناكم. أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ
27 مهتران قوم او كه كفر مى‌ورزيدند گفتند: ما تو را جز بشرى مانند خود نمى‌بينيم، و نمى‌بينيم كه جز فرومايگان ما در ابتداى نظر- يعنى بى‌تفكر و تأمل- از تو پيروى كرده باشند، و براى شما هيچ برتريى بر خود نمى‌بينيم، بلكه شما را دروغگو مى‌پنداريم. فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ
28 [نوح‌] گفت: اى قوم من، مرا گوييد كه اگر بر حجتى از پروردگارم باشم- يعنى معجزات آورم- و مرا از جانب خويش رحمتى- علم و كتاب- داده باشد كه بر شما پوشيده گرديده است آيا [مى‌توانيم‌] شما را به [پذيرفتن‌] آن وادار كنيم و حال آنكه آن را خوش نداريد؟ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ
29 و اى قوم من، در برابر آن- رساندن پيامهاى خداوند- از شما مالى نمى‌خواهم و مزد من جز بر خداى نيست، و كسانى را كه ايمان آورده‌اند از خود نمى رانم، كه آنان ديداركننده پروردگار خويشند- به معاد ايمان دارند- و ليكن شما را گروهى نادان و نابخرد مى‌بينم. وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَـكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ
30 و اى قوم من، اگر آنان را برانم چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد داد؟ پس آيا به ياد نمى‌آريد و پند نمى‌گيريد؟ وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ
31 و به شما نمى‌گويم كه گنجهاى خدا نزد من است و من غيب نمى‌دانم و نمى‌گويم من فرشته‌ام و در باره كسانى كه چشمهاى شما آنان را خوار مى‌نگرد نمى‌گويم كه خداوند هرگز به آنان نيكيى نمى‌دهد- خدا به آنچه در دلهاى ايشان است داناتر است- كه آنگاه از ستمكاران باشم. وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ
32 گفتند: اى نوح، براستى با ما جدال كردى و بسيار هم جدال كردى، پس اگر راست مى‌گويى آنچه ما را وعده همى‌دهى بيار- يعنى عذاب را-. قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
33 گفت: بى‌گمان خداوند اگر بخواهد آن را به شما مى‌آورد و شما ناتوان‌كننده [او از عذاب‌كردن‌] نيستيد. قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ
34 و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، اندرزدادنم شما را سود ندهد اگر خداى بخواهد كه شما را [به كفرتان عقوبت كند و] به راه هلاكت افكند، اوست پروردگار شما و به او بازگردانده مى‌شويد. وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
35 بلكه مى‌گويند كه اين [قرآن‌] را بربافته است بگو: اگر من آن را بر بافته باشم بزهكارى من بر عهده خودم است، و من از بزهكارى شما بيزارم. أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ
36 و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز آنان كه ايمان آورده‌اند ديگر كسى ايمان نخواهد آورد. بنابراين از آنچه مى‌كردند اندوه مبر. وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ
37 و كشتى را زير نظر ما و به وحى- راهنمايى- ما بساز و در باره كسانى كه ستم كردند با من سخن مگو، كه آنها غرق‌شدگانند. وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ
38 و [نوح‌] كشتى را مى‌ساخت و هر گاه گروهى از قومش بر او مى‌گذشتند مسخره‌اش مى‌كردند. وى گفت: اگر ما را مسخره مى‌كنيد، ما نيز شما را مسخره خواهيم كرد چنانكه شما ما را مسخره مى‌كنيد وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ
39 پس بزودى خواهيد دانست كه كيست آن كه عذابى بدو رسد كه وى را رسوا و خوار كند و عذابى پاينده بر او فرود آيد. فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ
40 تا آنگاه كه فرمان ما آمد و [آب از] آن تنور جوشيد- كه نشانه عذاب بود- گفتيم: از هر جنسى يك جفت- نر و ماده- و خاندان خود را- مگر آن كس- همسر و فرزندت- كه سخن بر [هلاكت‌] او از پيش رفته است- و هر كس را كه ايمان آورده در آن حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ
41 و گفت: در آن سوار شويد، كه رفتن و ايستادنش به نام خداست، همانا پروردگار من آمرزگار و مهربان است. وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ
42 و آن وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ
43 گفت: بزودى به كوهى پناه مى‌برم كه مرا از آب نگاه دارد. [نوح‌] گفت: امروز از فرمان- عذاب- خداى هيچ نگهدارنده‌اى نيست مگر آن كه [خدا] بر او رحم آرد. و موج ميان آن دو جدايى افكند، پس از غرق‌شدگان گشت. قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ
44 و گفته شد: اى زمين آب خود فروبر و اى آسمان [از باريدن‌] باز ايست و آب كاسته گشت- فرورفت- و كار گزارده شد و [كشتى‌] بر [كوه‌] جودى آرام گرفت، و گفته شد: گروه ستمكاران را لعنت باد. وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
45 و نوح پروردگار خود را بخواند و گفت: پروردگارا، پسرم از خاندان من است و همانا وعده تو راست است- كه خاندانم را رهايى مى‌بخشى- و تو داورترين داورانى. وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ
46 [خداى‌] گفت: اى نوح، او از خاندان تو- خاندان نبوّت- نيست، او [را] كردارى ناشايسته است پس چيزى را كه بدان دانش ندارى از من مخواه من تو را پند مى‌دهم كه مبادا از نابخردان باشى. قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ
47 گفت: پروردگارا، من به تو پناه مى‌برم از اينكه چيزى از تو بخواهم كه مرا بدان دانشى نيست. و اگر مرا نيامرزى و بر من نبخشايى از زيانكاران باشم. قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ
48 گفته شد: اى نوح، [از كشتى‌] فرودآى با سلامت و بركتهايى از ما بر تو و بر گروه‌هايى از آنان كه با تو هستند، و گروه‌هايى هستند كه برخوردارشان خواهيم ساخت سپس عذاب دردناك از ما به آنها خواهد رسيد. قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ
49 [اى رسول ما،] اين از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم، كه پيش از اين نه تو آنها را مى‌دانستى و نه قوم تو پس شكيبايى ورز، كه سرانجام [نيك‌] از آن پرهيزگاران است. تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَـذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ
50 و به سوى قوم عاد برادرشان هود را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من، تنها خداى يكتا را بپرستيد، شما را جز او خدايى نيست شما جز دروغبافانى نيستيد- كه بر خدا به گرفتن شريك دروغ مى‌بنديد-. وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ
51 اى قوم من، از شما مزدى بر آن- رسالت- نمى‌خواهم مزد من نيست مگر بر آن كس كه مرا آفريده است، آيا خرد را كار نمى‌بنديد؟ يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلاَ تَعْقِلُونَ
52 و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد آنگاه به او باز گرديد- توبه كنيد- تا باران را بر شما پياپى و فراوان فرستد، و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد، و بزهكارانه پشت مكنيد و روى مگردانيد. وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ
53 گفتند: اى هود، ما را دليلى روشن- كه مورد قبول ما باشد- نياوردى، و ما به گفتار تو از خدايانمان دست بردار نيستيم و ما به تو نخواهيم گرويد قَالُواْ يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ
54 و جز اين نمى‌گوييم كه برخى از خدايان ما به تو گزندى رسانده‌اند- يعنى ديوانه شده‌اى كه مى‌گويى خدا يكى است-. [هود] گفت: خداى را گواه مى گيرم و شما نيز گواه باشيد كه من از آنچه [براى او] انباز مى‌گيريد بيزارم إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ
55 از غير او- خداى يگانه-، پس همگى در باره من چاره‌انديشى و بدسگالى كنيد و مهلتم مدهيد مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ
56 من بر خداى يكتا، پروردگار من و پروردگار شما، توكل كردم هيچ جنبنده‌اى نيست مگر آنكه او گيرنده موى پيشانى اوست- در حيطه قدرت و فرمانروايى خداست- همانا پروردگار من بر راه راست است. إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
57 پس اگر روى بگردانيد براستى آنچه را به آن به سوى شما فرستاده شده‌ام به شما رسانيدم و پروردگارم قومى غير شما را جانشين [شما] مى‌كند، و شما هيچ زيانى به او نمى‌رسانيد همانا پروردگار من بر همه چيز نگاهبان است. فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ
58 و چون فرمان ما- عذاب- بيامد هود و كسانى را كه با او ايمان آوردند به مِهر و بخشايش خويش رهانيديم، و ايشان را از عذابى سخت و دشوار رهايى داديم. وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ
59 اين قوم عاد بودند كه نشانه‌هاى پروردگارشان را انكار كردند و پيامبران او را نافرمانى نمودند و فرمان هر گردنكش ستيزه‌گرى را پيروى كردند. وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ
60 و در اين جهان و در روز رستاخيز در پى آنان نفرينى روانه شود آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كافر شدند. هان! دورى [از رحمت خدا] بر عاديان، قوم هود، باد! وَأُتْبِعُواْ فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ
61 و به قوم ثمود برادرشان صالح را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد، شما را جز او خدايى نيست او شما را از زمين آفريد و شما را در آن زندگانى داد- يا شما را به آبادانى آن واداشت- پس، از او آمرزش بخواهيد و آنگاه به سوى او بازگرديد، كه پروردگار من نزديك است و پاسخ دهنده. وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ
62 گفتند: اى صالح، پيش از اين تو در ميان ما مايه اميدوارى بودى آيا ما را از اينكه آنچه را پدرانمان مى‌پرستيدند بپرستيم باز مى‌دارى؟! همانا از آنچه ما را بدان مى‌خوانى سخت به شك اندريم. قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
63 گفت: اى قوم من، مرا گوييد كه اگر بر حجتى روشن از پروردگار خويش باشم و مرا از نزد خود رحمتى داده باشد، اكنون اگر او را نافرمانى كنم چه كسى مرا در برابر خدا يارى مى‌كند؟ پس شما مرا جز زيانكارى نمى‌افزاييد. قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ
64 و اى قوم من، اين ماده‌شتر خدا براى شما نشانه‌اى است، پس واگذاريدش تا در زمين خدا بخورد، و گزندى به او مرسانيد كه شما را عذابى نزديك بگيرد. وَيَا قَوْمِ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ
65 پس آن را پِى كردند- دست و پا بريدند و كشتند- پس [صالح‌] گفت: سه روز در خانه‌هاتان- يا در شهرتان- برخوردار شويد اين وعده‌اى است كه دروغ نيست. فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ
66 پس چون فرمان ما آمد صالح و كسانى را كه با او ايمان آوردند به مِهر و بخشايشى از خود، [از عذاب‌] و از رسوايى و خوارى آن روز رهانيديم، كه پروردگار تو نيرومند و تواناى بى‌همتاست. فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ
67 و كسانى را كه ستم كردند صيحه- بانگ كشنده آسمانى- فروگرفت، پس در خانه‌هاى خود بر روى در افتادند- مردند-. وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ
68 چنانكه گويى هرگز در آنجا نبودند آگاه باشيد كه قوم ثمود به خداى خود كافر شدند. هان كه ثمود را دورى [از رحمت پروردگار] باد! كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ
69 و هر آينه فرستادگان ما- فرشتگان- ابراهيم را مژده- به داشتن پسر- آورده، سلام گفتند گفت: سلام، و بى‌درنگ گوساله‌اى بريان آورد. وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُـشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ
70 پس چون ديد كه دستشان به آن نمى‌رسد، آنان را ناشناخت و بيگانه شمرد و از آنها بيمى به دل گرفت. گفتند: مترس كه ما به قوم لوط فرستاده شده ايم. فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ
71 و زن او ايستاده بود، خنديد پس او را به اسحاق و از پس اسحاق به يعقوب مژده داديم. وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ
72 گفت: واى بر من، آيا مى‌زايم و حال آنكه من پيرزنى هستم و اين شوهرم پير است؟! براستى اين چيزى شگفت‌انگيز است! قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ
73 گفتند: آيا از كار خدا شگفتى مى‌نمايى و حال آنكه مِهر و بخشايش خدا و بركات او بر شما خاندان است؟ براستى او ستوده و بزرگوار است. قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ
74 پس چون آن ترس از ابراهيم برفت و او را مژدگان رسيد، در باره قوم لوط با ما به گفت‌وگو- درخواست برداشتن عذاب- پرداخت. فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ
75 هر آينه ابراهيم بردبار و بسيار آه‌كشنده و بازآينده [به درگاه ما] بود. إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ
76 اى ابراهيم، از اين [سخن‌] بگرد، كه فرمان پروردگارت بيامده، و همانا بر آنان عذابى برگشت‌ناپذير آمدنى است. يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ
77 و چون فرستادگان ما- فرشتگان- نزد لوط آمدند به [آمدن‌] آنها اندوهگين شد و در كارشان در تنگنا ماند و گفت: اين روزى سخت و سهمگين است. وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ
78 و قومش شتابان به سوى او آمدند، و پيش از آن كارهاى بد و زشت مى‌كردند. گفت: اى قوم من، اين دختران من- كه مى‌توانيد با آنها ازدواج كنيد- آنها براى شما پاكيزه‌ترند پس، از خدا بترسيد و مرا در [روى‌] مهمانانم رسوا و شرمسار مكنيد آيا در ميان شما مردى خردمند و راه‌يافته نيست؟ وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَـؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ
79 گفتند: تو خود مى‌دانى كه ما را به دختران تو حقى- رغبت و نيازى- نيست، و تو خود مى‌دانى كه ما چه مى‌خواهيم. قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ
80 گفت: كاش در برابر شما نيرويى مى‌داشتم يا مى‌توانستم به تكيه‌گاهى استوار- مانند قوم و عشيره براى يارى‌گرفتن- پناه ببرم- تا شما را از مهمانان خود دفع كنم-. قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ
81 [فرشتگان‌] گفتند: اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توايم، آنها هرگز به تو دست نيابند پس خاندان خود را در پاسى از شب بيرون بر، هيچ يك از شما به واپس ننگرد- به شتاب بيرون رويد-، مگر زنت را كه بدو آن رسد كه به آنان خواهد رسيد. وعده‌گاه آنها بامداد است، آيا بامداد نزديك نيست؟ قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ
82 پس چون فرمان ما- عذاب- بيامد آنجا را زير و زبر كرديم و بر آن [ديار] بارانى از سنگ گل بر هم نشسته- كلوخ- باريديم، فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ
83 [سنگهايى‌] نشان كرده نزد پروردگارت، و آن از ستمكاران دور نيست. مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ
84 و به [اهل‌] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد، شما را جز او خدايى نيست و پيمانه و ترازو را مكاهيد. من شما را در خوشى و آسايش مى‌بينم و بر شما از عذاب روزى فراگير مى‌ترسم. وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ
85 و اى قوم من، پيمانه و ترازو را به انصاف و داد، تمام دهيد و از مردم چيزهايشان- كالايشان- را مكاهيد و در زمين به تباهكارى مكوشيد. وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ
86 اگر ايمان داريد، باقى گذاشته خداى [از حلال‌]- آن مال اندك كه پس از تمام دادن پيمانه و ترازو، خدا به شما ارزانى دارد- براى شما بهتر است و من بر شما نگهبان نيستم. بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ
87 گفتند: اى شعيب، آيا نمازت به تو فرمان مى‌دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند واگذاريم يا اينكه در مالهاى خويش نه آن كنيم كه مى‌خواهيم؟ تو كه بردبار و خردمندى راه‌يافته‌اى! قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ
88 گفت: اى قوم من، مرا گوييد اگر من بر حجت و دليلى روشن از پروردگارم باشم و او مرا روزى نيكو- نبوّت- داده باشد [آيا دعوت من نابخردانه است؟] و من نمى‌خواهم در آنچه شما را از آن باز مى‌دارم با شما مخالفت كنم- شما را باز دارم و خود مرتكب آن شوم- جز اصلاح [كارتان‌] چندان كه بتوانم نمى خواهم، و توفيق من جز به [فضل و خواست‌] خداوند نيست بر او توكل كردم و به او بازمى‌گردم. قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ
89 و اى قوم من، مخالفت با من شما را بر آن ندارد [كه كارى كنيد] كه به شما آن رسد كه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، و قوم لوط از شما دور نيستند. وَيَا قَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ
90 و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و آنگاه به او بازگرديد- توبه كنيد-، كه پروردگار من مهربان و دوستدار [تائبان‌] است. وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ
91 گفتند: اى شعيب، بسيارى از آنچه را كه گويى در نمى‌يابيم و هر آينه تو را در ميان خود ناتوان مى‌بينيم، و اگر كسان و خويشانت نبودند سنگسارت مى‌كرديم و تو نزد ما توانمند- يا گرامى- نيستى. قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيراً مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ
92 گفت: اى قوم من، آيا كسان و خويشان من، نزد شما از خدا توانمندتر- يا گرامى‌تر- اند؟! و او قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ
93 و اى قوم من، شما بر جاى خود- آنچه توانيد يا به روش خود- عمل كنيد، من نيز عمل‌كننده‌ام بزودى خواهيد دانست كه كيست آن كه به او عذابى رسد كه او را رسوا و خوار كند و كيست آن كه دروغگوست و چشم به راه باشيد كه من نيز با شما چشم به را هم. وَيَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُواْ إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ
94 و چون فرمان ما- عذاب- بيامد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آوردند به مِهر و بخشايش خود رهانيديم و آنان را كه ستم كردند صيحه- بانگ كشنده آسمانى- بگرفت، پس در خانه‌هاى خويش به روى در افتادند- مردند-، وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مَّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ
95 چنانكه گويى هرگز در آنجا نبودند، هان كه نابودى و تباهى باد اهل مدين را، چنانكه ثمود نابود شدند. كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ
96 و هر آينه موسى را با نشانه‌هاى خود و حجتى روشن فرستاديم، وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ
97 به سوى فرعون و مهترانش، پس اينان فرمان فرعون را پيروى كردند و حال آنكه فرمان فرعون بر راه راست نبود. إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ
98 در روز رستاخيز قوم خويش را پيشوا شود و آنها را به آتش دوزخ در آورد، و بد در آمدن جايى است. يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ
99 و در پى آنان در اين جهان و در روز رستاخيز نفرينى روانه شود، [و] بد بخششى است كه به آنها بخشند. وَأُتْبِعُواْ فِي هَـذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ
100 اين از خبرهاى آن آباديها و شهرهاست كه بر تو بر مى‌گوييم، برخى از آنها برجا و برپاست و برخى درويده [و ويران‌]. ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَآئِمٌ وَحَصِيدٌ
101 و ما بر آنها ستم نكرديم بلكه آنها بر خويشتن ستم كردند پس خدايانشان، كه به جاى خداى يكتا مى‌خواندند، آنگاه كه فرمان پروردگارت- عذاب- بيامد برايشان هيچ سودى نداشتند و آنان را جز هلاكت و تباهى نيفزودند. وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـكِن ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيْءٍ لِّمَّا جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ
102 و اينچنين است گرفتن پروردگار تو آنگاه كه [مردم‌] آباديها و شهرها را كه ستمكار بودند گرفت همانا گرفتن او دردناك و سخت است. وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ
103 هر آينه در اين [سرگذشتها] نشانه‌اى و عبرتى است براى كسى كه از عذاب آن جهان بترسد. آن، روزى است كه مردم را براى آن فراهم آرند و آن، روز حضور همگان است. إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ
104 و آن را واپس نمى‌داريم مگر تا مدتى بر شمرده- معين-. وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ
105 روزى كه [آن مدت‌] فرا رسد هيچ كس جز به اذن او سخن نگويد، پس برخى از آنان بدبخت باشند و برخى نيك‌بخت. يَوْمَ يَأْتِ لاَ تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ
106 اما كسانى كه بدبخت شدند در آتشند، كه در آنجا ناله‌اى زار و فريادى چون بانگ خران- دم و بازدمى با آه و ناله و فرياد و اندوه- دارند، فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ
107 تا آسمانها و زمين هست در آنجا جاويدانند مگر آنكه پروردگار تو خواهد، كه پرودگارت هر چه خواهد مى‌كند. خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ
108 و اما كسانى كه نيك‌بخت شوند پس در بهشت جاويدانند تا آسمانها و زمين هست مگر آنكه پروردگار تو خواهد، بخششى هميشگى و نابريده. وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ
109 پس، از آنچه آنان مى‌پرستند در گمان مباش نمى‌پرستند مگر همان گونه كه پدرانشان از پيش مى‌پرستيدند و ما بهره آنان را تمام و بى‌كم و كاست بديشان مى دهيم. فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَـؤُلاء مَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ
110 و هر آينه به موسى كتاب داديم، پس در آن اختلاف پديد آمد. و اگر از پروردگار تو سخنى [به تأخير عذاب‌] از پيش نرفته بود، هر آينه ميانشان داورى شده بود، و همانا آنان در باره آن سخت در شك‌اند. وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ
111 و پروردگار تو هر آينه [پاداش‌] كارهاى همه آنان را تمام مى‌دهد، كه او به آنچه مى‌كنند آگاه است. وَإِنَّ كُـلاًّ لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
112 پس چنانكه فرمان يافته‌اى استوار و پايدار باش، و [نيز] آنان كه با تو توبه كرده‌اند- يعنى مؤمنانى كه با تو به درگاه خدا روى آورده‌اند يا از شرك و كفر بازگشته و ايمان آورده‌اند- و سركشى مكنيد كه او بدانچه مى‌كنيد بيناست. فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
113 و به كسانى كه ستم كردند مگراييد- به آنان پشتگرم مشويد- كه آنگاه آتش دوزخ به شما هم خواهد رسيد و براى شما جز خدا هيچ دوست و سرپرستى نباشد و آنگاه يارى نشويد. وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ
114 و نماز را برپا دار و در دو طرف روز- نماز بامداد و نماز ظهر و عصر- و در ساعاتى از آغاز شب- نماز شام و نماز خفتن وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ
115 و شكيبايى كن كه خدا مزد نيكوكاران را تباه نمى‌كند. وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
116 پس چرا در ميان مردمانى كه پيش از شما بودند، جز اندكيشان كه آنان را [از عذاب‌] رهانيديم، خردمندان و نيكان بافضيلتى نبودند كه از تباهكارى در زمين باز دارند؟ و كسانى كه ستم كردند در پى آنچه در آن كامرانى يافتند رفتند- از آرزوهاى نفس پيروى كرده همه كوشش خود را صرف به دست آوردن اسباب شهوات گردانيدند- و بزهكار بودند. فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ
117 و پروردگار تو بر آن نبود كه آباديها و شهرهايى را به ستم نابود كند در حالى كه مردم آنها شايسته‌كار باشند. وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ
118 و اگر پروردگار تو مى‌خواست همه مردم را يك امّت- بر يك دين- كرده بود ولى پيوسته در اختلاف و جدايى خواهند بود، وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ
119 مگر كسانى كه پروردگار تو بر آنها مِهر و بخشايش آورد، و براى همين آفريدشان و سخن پروردگارت [بر اين‌] تمام شد كه: هر آينه دوزخ را از همه پريان و آدميان [كافر] پُر مى‌كنم. إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ
120 و از خبرهاى پيامبران اين همه را بر تو مى‌گوييم آنچه را كه بدان دل تو را بر جاى و استوار بداريم، و تو را در اين [سرگذشتها] آنچه حقّ است و مؤمنان را پند و يادآورى است آمده است. وَكُـلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءكَ فِي هَـذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ
121 و به كسانى كه ايمان نمى‌آورند بگو: بر جاى خود- بر توانايى خود يا بر روش خود- عمل كنيد كه ما نيز عمل‌كننده‌ايم وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ
122 و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم. وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ
123 و خداى راست نهان و ناپيداى آسمانها و زمين و بازگشت همه كارها به اوست، پس او را بپرست و بر او توكّل كن، و پروردگار تو از آنچه مى‌كنيد غافل نيست. وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
;