1 |
سوگند به بادها! که (ابرها را برمیانگیزند و به این سو و آن سو برابر فرمان یزدان میبرند و) به سرعت پراکنده میدارند. [[«الذَّارِیَاتِ»: جمع ذَارِیَة، بادهائی که ابرها را به حرکت درمیآورند و گرده گیاهان و چیزهای دیگر را اینجا و آنجا پراکنده میدارند. (نگا: کهف / 45). «ذَرْواً»: پراکندن. پخش کردن. واژه (ذرو) از صفات ویژه بادها است (نگا: أضواءالبیان) و به معنی اسم فاعل، یعنی (ذَارِیَة) است و در اصل چنین است: وَالْذَّارِیَاتِ ذَارِیَة (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051001.mp3
|
وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا |
2 |
و سوگند به ابرهائی که بار سنگینی (از باران) را با خود برمیدارند! [[«الْحَامِلاتِ»: جمع حَامِلَة، ابرهائی که آبستن به آب و بردارندگان آن هستند. «وِقْراً»: بار سنگین. مراد ابرهای سنگین و متراکم است (نگا: اعراف / 57).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051002.mp3
|
فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا |
3 |
و سوگند به کشتیهائی که ساده و آسان (در آبهای رودخانهها و دریاها و اقیانوسها) روان و در حرکتند! [[«الْجَارِیَاتِ»: جمع جَارِیَة، کشتیها. (نگا: شوری / 32، رحمن / 24، حاقه / 11). «یُسْراً»: ساده و آسان. حال است و در تقدیر چنین است. فَالْجَارِیَاتِ فِی حَالِ کَوْنِهَا مُیَسَّرَةً مُسَخَّراً لَهَا الْبَحْرُ.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051003.mp3
|
فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا |
4 |
و سوگند به فرشتگانی که کارها را (میان خود برابر فرمان یزدان) تقسیم کردهاند! [[«الْمُقَسِّمَاتِ»: تقسیمکنندگان. مراد فرشتگان است که هر یک عهدهدار کاری از کارهای جهان هستند. رابطه ذاریات، حاملات، جاریات، و مقسمات در این است که تا بادها ابرها را به حرکت در نیاورند و آنها را بارور و تلقیح نسازند، آبی در میان نخواهد بود، و اگر آب نباشد، کشتیها از حرکت میایستند، و دنیای زندگان کره زمین هم نابود میشود، و هنگامی که جانداران و بویژه انسان بر کره زمین نباشند، کار فرشتگان راجع به انسان تعطیل میگردد (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051004.mp3
|
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا |
5 |
مسلّماً چیزی که بدان وعده داده میشوید و از آن ترسانیده میشوید، راست و قطعی است. [[«تُوعَدُونَ»: وعد و وعید داده میشوید.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051005.mp3
|
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ |
6 |
و روز جزا، حتماً وقوع پیدا میکند و میآید. [[«الدِّینَ»: جزا و سزا. (نگا: فاتحه / 4، حجر / 35، شعراء / 82).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051006.mp3
|
وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ |
7 |
سوگند به آسمان! که دارای راهها است. [[«الْحُبُکِ»: جمع حَبیکَة، راهها. هموزن و هممعنی طرائق، جمع طَریقة است. مراد مسیرهای ستارگان و سیّارگان است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051007.mp3
|
وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ |
8 |
(ای کفّار! هر لحظه) شما سخن و گفتار دیگری دارید. (گاه فرستادهی ما را مجنون، گاه شاعر، گاه ساحر، و ... مینامید). [[«قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ»: سخنان گوناگون و گفتارهای جوراجور.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051008.mp3
|
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ |
9 |
کسانی (از ایمان به سزا و جزا) منحرف میشوند که (از مسیر دلیل عقل و منطق حقطلبی، به سبب پیروی از اهریمن و هوا و هوس) منحرف شده باشند. [[«یُؤْفَکُ»: بازگردانده میشود. بدور داشته میشود. «عَنْهُ»: از ایمان به سزا و جزا در قیامت. «مَنْ أُفِکَ»: هر کس که اهریمن و هواها و هوسها او را بازداشته باشد. «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ»: این جمله بدان میماند که برای بیان شدت جنگ گفته شود: جنگ درگرفت و هر که کشته شد، کشته شد، و هر که نجات یافت، نجات یافت. یعنی: از ایمان به سزا و جزا بازگردانده میشود هرکه باز گردانده میشود.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051009.mp3
|
يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ |
10 |
مرگ بر دروغگویان! [[«قُتِلَ»: نفرین و نابود باد! (نگا: عبس / 17). «الْخَرَّاصُونَ»: دروغگویان. کسانی که حرفهای بیپایه و بی سر و ته میزنند. کسانی که از روی گمان و تخمین سخن میگویند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051010.mp3
|
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ |
11 |
همان کسانی که در گرداب ضلالت و جهالت، غافل و سرگشتهاند (و راه بجائی نمیبرند). [[«غَمْرَةٍ»: گرداب. ورطه. مراد گرداب و ورطه غفلت و بیخبری و نادانی است. «سَاهُونَ»: جمع ساهی، غافل. دچار اشتباه. مراد غافل از ادلّه و براهین یقینی و قطعی است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051011.mp3
|
الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ |
12 |
(با تمسخر پیوسته) میپرسند: روز (حساب و کتاب و) سزا و جزا کی خواهد آمد؟ [[«أَیَّانَ»: کی؟ چه وقت؟ پرسش کفار هم جنبه استهزاء دارد و هم جنبه بعید به نظر رسیدن وقوع قیامت.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051012.mp3
|
يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ |
13 |
آن روز، روزی است که ایشان روی آتش گداخته میشوند. [[«یُفْتَنُونَ»: ذوب و گداخته میشوند. عذاب میگردند. مراد تعذیب ایشان با دوزخ است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051013.mp3
|
يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ |
14 |
(بدیشان گفته میشود:) بچشید عذاب خود را. این همان چیزی است که در فرا رسیدن آن شتاب میورزیدید. [[«فِتْنَتَکُمْ»: عذاب خود را.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051014.mp3
|
ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ |
15 |
پرهیزگاران در میان باغهای بهشت و چشمهساران خواهند بود. [[«إِنَّ الْمُتَّقِینَ ...»: (حجر / 45).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051015.mp3
|
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ |
16 |
دریافت میدارند چیزهائی را که پروردگارشان بدیشان مرحمت فرموده باشد. چرا که آنان پیش از آن (در سرای جهان) از زمرهی نیکوکاران بودهاند. [[«آخِذِینَ»: دریافتکنندگان و خوشنودشوندگان.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051016.mp3
|
آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ |
17 |
آنان اندکی از شب میخفتند. [[«قَلِیلاً»: کمی، پاسی. مفعول فیه یا صفت ظرف یا مصدر محذوف است: زَمَاناً قَلِیلاً. یا هُجُوعاً قَلِیلاً. «مَا»: حرف زائد و برای تأکید قلّت است؛ یا این که مصدریه و فاعل (قَلِیلاً) است. «یَهْجَعُونَ»: میخوابیدند. میخفتند. از مصدر هُجُوع. آیه اشاره به عظمت سربرداشتن از خواب گرم و بستر نرم، و سر نهادن بر آستانه آفریدگار در دل شبها، و برداشتن دست دعا به درگاه خدا است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051017.mp3
|
كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ |
18 |
و در سحرگاهان درخواست آمرزش میکردند. [[«بِالأسْحَارِ»: در بامدادان. در سحرگاهان. یعنی تنها پاسی از شب میخوابیدند و در آخر شب هم طلب مغفرت میکردند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051018.mp3
|
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ |
19 |
در اموال و دارائیشان حقی و سهمی (جز زکات) برای گدایان و بینوایان تهیدست بود. [[«السَّآئِلِ»: گدا. فقیری که طلب صدقه و احسان میکند. «الَْمُحْرُومِ»: بیچیز. مراد فقیری است که روی گدائی را ندارد و درخواست چیزی از مردم نمیکند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051019.mp3
|
وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ |
20 |
در زمین دلائل و نشانههای فراوانی است برای کسانی که میخواهند به یقین برسند (و از روی دلیل خدای را بشناسند و آثار قدرت او را ببینند). [[«آیَاتٌ»: دلائل روشن. نشانههای آشکار. «لِلْمُوقِنِینَ»: برای افرادی که خواهان یقین هستند. کسانی که اهل یقین هستند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051020.mp3
|
وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ |
21 |
و در خودِ وجود شما (انسانها، نشانههای روشن و دلائل متقن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او) است. مگر نمیبینید؟ [[«فِی أَنفُسِکُمْ»: دستگاههائی که در بدن انسان است، مانند: قلب، کلیه، ریه، دهها هزار کیلومتر رگهای درشت و باریک، ده میلیون میلیارد سلول، حواسی همچون بینائی و شنوائی و ... هر یک آیتی از عظمت است. «أَفَلا تُبْصِرُونَ؟»: مگر غافل شدهاید و نمیبینید؟ (نگا: قصص / 72، زخرف / 51).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051021.mp3
|
وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ |
22 |
در آسمان، روزی شما است و نیز چیزهائی که بدان وعد و وعید داده میشوید. [[«رِزْقُکُمْ»: (نگا: هود / 6). «مَا تُوعَدُونَ»: آنچه به آن وعده داده میشوید و آنچه از آن بیم داده میشوید. اشاره به هرگونه خیر و برکت یا بلا و عذابی است که خدا به انسانها مژده داده، و یا انسانها را از آن ترسانده است، از جمله بهشت (نگا: نجم / 15).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051022.mp3
|
وَفِي السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ |
23 |
به خدای آسمان و زمین سوگند که این (مطلب، یعنی وقوع رستاخیز، حساب و کتاب، جزا و سزا، بهشت برای دینداران، و دوزخ برای بیدینان) حق است، درست همان گونه که شما سخن میگوئید (و سخن گفتن کاملاً برایتان محسوس است و دربارهی آن شکّ و تردیدی ندارید). [[«مِثْلَ مَآ أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ»: مراد این است که وقوع رستاخیز و وجود بهشت و دوزخ و سعادت و شقاوت در آخرت، محقق و بدور از شک و گمان است، بدان گونه که سخن گفتن خودتان برایتان محسوس است و واقعیت دارد و درباره آن شک و تردید ندارید.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051023.mp3
|
فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ |
24 |
آیا خبر مهمانهای بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است؟ [[«ضَیْفِ»: مهمانها. این واژه برای مفرد و مثنی و جمع و مذکر و مؤنث بکار میرود (نگا: حجر / 51 و 68، هود / 78). مراد فرشتگانی است که به صورت انسان به پیش حضرت ابراهیم آمدند. «الْمُکْرَمِینَ»: بزرگواران.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051024.mp3
|
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ |
25 |
در آن زمانی که بر او وارد شدند و گفتند: سلام (بر تو!) گفت: سلام بر شما! (شما مهمانان، برایم) مردمان ناآشنا و ناشناسی هستید. [[«مُنکِرُونَ»: افراد ناآشنا و ناشناس (نگا: حجر / 62).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051025.mp3
|
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ |
26 |
به دنبال آن، پنهانی به سوی خانوادهی خود رفت، و گوسالهی فربهای را (که بریان کرده بودند، برای ایشان) آورد. [[«رَاغَ»: پنهانی و یواشکی رفت (نگا: صافات / 91 و 93). «عِجْلٍ»: گوساله. «سَمِینٍ»: چاق و فربه.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051026.mp3
|
فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِينٍ |
27 |
و آن را نزدیک ایشان گذارد. (ولی با تعجّب دید دست به سوی غذا نمیبرند و از آن چیزی نمیخورند!) گفت: آیا نمیخورید؟! [[«أَلا تَأْکُلُونَ؟!»: مگر نمیخورید؟! چرا نمیخورید؟!]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051027.mp3
|
فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ |
28 |
(هنگامی که دید دست به سوی غذا نمیبرند) در دل از ایشان احساس ترس و وحشت کرد. گفتند: مترس! سپس او را به تولّد پسری دانا و آگاه بشارت دادند. [[«أَوْجَسَ»: احساس ترس کرد. خوف و هراس به دلش راه یافت. البته حضرت ابراهیم این ترس و خوف را بدیشان میگوید (نگا: حجر / 52). علت خوف ابراهیم این بوده که برابر عرف آن زمان، اگر مهمان غذای مهماندار را نمیخورد، نشانه این بود که برای دشمنی و کار خطرناکی آمده است (نگا: هود / 69 و 70). «غُلامٍ»: پسر. مراد حضرت اسحاق است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051028.mp3
|
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ |
29 |
همسرش جلو آمد، در حالی که (از تعجّب) فریاد میکشید و به صورت خود میزد و میگفت: من پیرزنی نازا هستم (مگر میشود در این سنّ و سال بزایم و فرزندی به دنیا بیاورم؟!). [[«صَرَّةٍ»: فریاد. واویلا (نگا: هود / 72). «صَکَّتْ»: سیلی زد. چک زد. «عَجُوزٌ عَقِیمٌ»: (نگا: هود / 72).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051029.mp3
|
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ |
30 |
فرشتگان گفتند: همان گونه خواهد بود که گفتیم. پروردگارت دستور فرموده است (و قطعاً چنین خواهد شد). او (کارهایش) دارای حکمت، و آگاه (از هر چیز) است. [[«کَذلِکِ»: همان گونه خواهد شد که گفتیم. جار و مجرور است و در موضع نصب است و صفت مصدر محذوفی است و تقدیر چنین است: قَوْلاً مِّثْلَ ذلِکَ الَّذِی قُلْنَا.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051030.mp3
|
قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ |
31 |
ابراهیم گفت: ای فرستادگان! (بعد از مژده، مأموریّت شما چیست و) چه کار مهمّیدارید؟ [[«خَطْبُ»: کار مهم (نگا: طه / 95، حجر / 57، قصص / 23، یوسف / 51).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051031.mp3
|
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ |
32 |
گفتند: ما به سوی مردمان بزهکاری فرستاده شدهایم. [[«قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ»: قوم لوط است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051032.mp3
|
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ |
33 |
تا بارانی از سنگ گِلی برآنان ببارانیم. [[«حِجَارَةِ مِّن طِینٍ»: سنگی از گِل. همان چیزی است که در (هود / 82، حجر / 74) با واژه (سِجّیل= سنگ گِل) بیان شده است و کیفیّت آن بر ما معلوم نیست.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051033.mp3
|
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ |
34 |
این سنگها، از جانب پروردگارت، برای اسرافکاران (در فسق و فجور) نشاندار شده بود. [[«مُسَوَّمَةً»: دارای علامت و نشانه، نشاندار (نگا: آلعمران / 14، هود / 83).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051034.mp3
|
مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ |
35 |
ما تمام مؤمنانی را که در شهرهای قوم لوط زندگی میکردند (قبل از نزول بلا از شهرها) بیرون بردیم. [[«فِیهَا»: در شهرهای قوم لوط. مرجع ضمیر حذف شده و براثر شهرت از سیاق کلام پیدا است. همچون (ارض) در (فاطر / 45). «الْمُؤْمِنِینَ»: کسانی که ایمان داشته باشند، و آن عقائد است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051035.mp3
|
فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ |
36 |
در آن مناطق جز یک خانوادهی مسلمان (راستین) نیافتیم. [[«بَیْتٍ»: اهل یک خانواده یا خاندان. مراد خانواده یا خاندان لوط (ع) است. «الْمُسْلِمِینَ»: کسانی که اسلام داشته باشند، و آن اعمال است، از قبیل: نماز و روزه. مراد از این خانواده و یا خاندان، کسانی است که ایمان و اسلام را یکجا در خود گرد آورده و در گفتار و کردار فرمانبردار آفریدگار بودهاند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051036.mp3
|
فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ |
37 |
در آن سرزمین نشانهای (دالّ بر هلاک کفّار) برای کسانی برجای گذاشتیم که از عذاب دردناک (دنیوی و اخروی خدا) میترسند. [[«تَرَکْنَا»: باقی گذاشتیم. «آیَةً»: اثر و نشانهای که به وسیله آن، خداپرستان در آینده پند و عبرت بگیرند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051037.mp3
|
وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ |
38 |
در (داستان زندگی) موسی نیز پند و عبرت وجود دارد. آنگاه که او را مجهّز به نیروی آشکاری (از معجزات که عصا و ید بیضا بود) به سوی فرعون فرستادیم. [[«سُلْطَانٍ مُّبِینٍ»: قدرت آشکار. مراد معجزات موسی (ع) است، از قبیل عصا و ید بیضاء (نگا: هود / 96، مؤمنون / 45، غافر / 23).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051038.mp3
|
وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ |
39 |
او همراه با نیروهای (نظامی و انتظامی) خود از (پیام حق و از ایمان به) موسی رویگردان شد و گفت: او جادوگر یا دیوانه است. [[«بِرُکْنِهِ»: اگر حرف (ب) باء مصاحبت باشد، معنی چنین است: فرعون و هم ارکان حکومت و لشکریانش از فرمان خدا و اطاعت از موسی رویگردان شدند. اگر باء سببیه باشد، معنی چنین است: او به سبب تکیه بر ارکان حکومت و لشکریانش از فرمان خدا، رویگردان شد. یا این که او با تمام وجود متکبرانه روی برتافت. اگر حرف تعدیه باشد، معنی چنین است: او هم خودش از فرمان خدا روی برتافت و هم ارکان حکومت و لشکریان خود را از حق منحرف ساخت. «رُکْنٍ»: جانب، مراد ارکان بدن، یعنی تمام وجود است. تکیهگاه مادی، از قبیل لشکر و سپاه و اموال و اولاد.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051039.mp3
|
فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ |
40 |
ما او را و لشکریانش را گرفتار کردیم و به دریایشان انداختیم، و او سزاوار سرزنش بود (و لذا تاریخ، نام ننگین و رفتار و کردار شرمآورش را همیشه به خاطر خواهد داشت). [[«فَأَخَذْنَاهُ وَ جُنُودَهُ ...»: (نگا: قصص / 40). «مُلِیمٌ»: مستحق لومه و سزاوار سرزنش. کسی که کاری کند که به سبب آن درخور ملامت باشد (نگا: صافات / 142).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051040.mp3
|
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ |
41 |
در سرگذشت قوم عاد نیز پند و عبرتی است. بدانگاه که تندباد بیخیر و برکتی (که مرگ و نابودی ایشان را به همراه داشت) به سوی ایشان وزان کردیم. [[«الرِّیحَ الْعَقِیمَ»: باد نازا و بیباران. باد بیفایده و بیبرکت. مراد بادی است که خیر و خوبی به همراه ندارد، و بلکه هلاک و نابودی با خود میآرد (نگا: احقاف / 24 و 25).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051041.mp3
|
وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ |
42 |
به هر چیزی که برمیخورد بر جایش نمیگذاشت، مگر این که همچون استخوانهای پوسیده و پودرشدهاش میکرد. [[«مَا تَذَرُ»: رها نمیکرد. برجا نمیگذاشت. ترک نمیگفت. «الرَّمِیمِ»: استخوان پوسیده و متلاشی شده (نگا: یس / 78).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051042.mp3
|
مَا تَذَرُ مِن شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ |
43 |
در سرگذشت قوم ثمود نیز پند و عبرت است. بدان هنگام که بدیشان گفته شد: مدّت کوتاهی از زندگی تمتّع برگیرید و بهره ببرید. [[«حَتّی حِینٍ»: تا مدت ناچیزی. تا زمان کوتاهی. مراد تا پایان عمر و فرارسیدن مرگ است. یا مراد سه روز مذکور در (هود / 65) میباشد (نگا: زاد المسیر).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051043.mp3
|
وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ |
44 |
آنان از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و صاعقه ایشان را فرا گرفت و آنان خیره خیره بدان نگاه میکردند (و نابودی خویش را میدیدند و قدرتی بر دفاع از خویشتن نداشتند!). [[«عَتَوْا»: سرکشی کردند. از پذیرش فرمان سرباز زدند (نگا: فرقان / 21). «وَ هُمْ یَنظُرُونَ»: در حالی که ایشان صاعقه را مینگریستند که دارد ایشان را هلاک میسازد.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051044.mp3
|
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ |
45 |
آنان (چنان نقش زمین شدند که) نتوانستند برخیزند و نتوانستند (از کسی یاری بطلبند و) خویشتن را کمک کنند. [[«مُنتَصِرِینَ»: یاریدهندگان. کمککنندگان.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051045.mp3
|
فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ |
46 |
پیش از آنان، ما قوم نوح را هلاک ساخته بودیم. چرا که ایشان قوم فاسقی بوده و (با انجام کفر و معاصی) از فرمان خدا خارج شده بودند. [[«کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ»: (نگا: نمل / 12، زخرف / 54).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051046.mp3
|
وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ |
47 |
ما آسمان را با قدرت بنا ساختهایم و همواره آن را وسعت میبخشیم. [[«أَیْدٍ»: قدرت و قوت (نگا: ص / 17). در رسمالخط قرآنی با دو یاء نوشته شده است. «لَمُوسِعُونَ»: جمع مُوسِع، دارای قدرت و توانائی. گسترشدهنده. «إِنَّا لَمُوسِعُونَ»: این بخش از آیه، اشاره به نظریه گسترش جهان دارد. علم امروز ثابت کرده است که نه تنها کره زمین، بر اثر مواد آسمانی تدریجاً فربه و سنگینتر میشود، بلکه آسمانها نیز در حال گسترش هستند. ستارگانی که در یک کهکشان قرار دارند، به سرعت از مرکز کهکشان دور میشوند، و میلیاردها کهکشان در فضای جهان از یکدیگر دور میگردند، و بالاخره جهان پیوسته در حال انبساط و توسعه است. حتی دانشمندان میگویند: تمام کرات آسمانی و کهکشانها در آغاز در مرکز واحدی جمع بوده - با وزن مخصوص فوقالعاده سنگین - سپس انفجار عظیم و بسیار وحشتناکی در آن رخ داده، و به دنبال آن، اجزای جهان متلاشی شده، و به صورت کرات درآمده است، و به سرعت در حال عقبنشینی و توسعه است (نگا: المنتخب. نمونه).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051047.mp3
|
وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ |
48 |
و زمین را پهن کردهایم (و برای زندگی مردمان آماده ساختهایم) و چه آمادهکنندگان خوبی بودهایم! [[«فَرَشْنَاهَا»: زمین را پهن کردهایم. «الْمَاهِدُونَ»: جمع ماهِد، آماده سازنده. خدای مهربان زمین را برای زندگی مردمان همچون گهواره آماده فرموده است و چنانکه باید برای آسایش ایشان فراهم آورده است (نگا: طه / 53، زخرف / 10).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051048.mp3
|
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ |
49 |
ما از هر چیز جفتی را آفریدهایم، تا این که شما (عظمت آفریدگار را) یاد کنید. [[«زَوْجَیْنِ»: یک جفت نر و ماده در جهان جانداران و گیاهان و جمادات و غیره (نگا: شعراء / 7، یس / 36، زخرف / 12، طه / 53).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051049.mp3
|
وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ |
50 |
به سوی (عبادت) خدا بشتابید. من بیمدهندهی آشکاری از سوی او برای شما هستم (و پیغمبری من با دلائل و معجزات، برای شما روشن است). [[«فِرُّوا»: بگریزید. مراد گریختن از کفر و بتپرستی، به سوی خداشناسی و یکتاپرستی، و از گناهان و سیئات، به سوی عبادات و حسنات است. خلاصه گریز از موجبات عذاب و شقاوت، به سوی موجبات نعمت و سعادت. «مُبِینٌ»: آشکار. یعنی پیغمبری من با دلائل و معجزات، روشن است، و برای شما ناشناخته نیست.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051050.mp3
|
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ |
51 |
با خدا، معبود دیگری را انباز مسازید. من بیمدهنده و بیانگر (عاقبت وحشتناک شرک و بتپرستی) از سوی خدا برای شما میباشم. [[«مُبِینٌ»: بیانگر. یعنی عاقبت دردناک بتپرستی و شرک را برایتان بیان میدارم و کژراهه شقاوت را از شاهراه سعادت برایتان جدا میسازم.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051051.mp3
|
وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ |
52 |
همین گونه (که اینان شما را تکذیب میدارند) هیچ پیغمبری به سوی مردمان پیش از ایشان نرفته است، مگر این که گفتهاند: او جادوگر یا دیوانه است. [[«کَذلِکَ»: بهمین صورت. کار به همین منوال است. خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: أَلأََمْرُ کَذلِکَ.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051052.mp3
|
كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ |
53 |
مگر همدیگر را (به گفتن چنین سخنی) سفارش کردهاند؟! نه، بلکه آنان مردمان طغیانگریند (و عامل وحدت عمل ایشان همان روحیّهی واحد خبیث طغیانگریشان است). [[«أَ تَوَاصَوْا بِهِ»: همزه استفهام برای تعجب است و مراد این است که ای مردم! مایه تعجب است که بیدینان انگار یکدیگر را به تکذیب انبیاء سفارش کردهاند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051053.mp3
|
أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ |
54 |
از ستیزهی با آنان روی بگردان، چون تو سرزنش نمیگردی (که چرا ایشان ایمان نمیآورند). [[«تَوَلَّ عَنْهُمْ»: از ستیزه با آنان روی بگردان، چرا که ایشان متکبر و ستیزهجویند «مَلُومٍ»: لومه شده. سزاوار سرزنش.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051054.mp3
|
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ |
55 |
پند و اندرز بده، چرا که پند و اندرز به مؤمنان سود میرساند (و کاری میکند که خدا را فراموش نکنند، و پیوسته بر ایمان و یقینشان بیفزایند). [[«الذِّکْری»: موعظه حسنه. پند و اندرزی که انسان را به یاد خدا میاندازد و موجب تقویت ایمان و افزایش تقوا میگردد.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051055.mp3
|
وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ |
56 |
من پریها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام. [[«لِیَعْبُدُونِ»: تا مرا پرستش و بندگی کنند (نگا: بینه / 5).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051056.mp3
|
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ |
57 |
من از آنان نه درخواست هیچ گونه رزق و روزی میکنم، و نه میخواهم که مرا خوراک دهند. [[«مَآ أُرِیدُ مِنْهُمْ ...»: من بینیاز از جهانیانم و روزیده ایشانم؛ نه روزیخوار آنان.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051057.mp3
|
مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ |
58 |
تنها خدا روزیرسان و صاحب قدرت و نیرومند است و بس. [[«ذُوالْقُوَّةِ»: دارای نیرو. «الْمَتِینُ»: دارای نیروی فراوان. تأکید (ذُوالْقُوَّةِ) است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051058.mp3
|
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ |
59 |
کسانی که ستم میکنند، سهم بزرگی از عذاب دارند، همانند سهم بزرگ یارانشان (از اقوام ستمگر پیشین!). بنابراین، از من به شتاب وقوع عذاب را مخواهید. [[«ذَنُوباً»: سطل بزرگ، دلوهای بزرگی که دنباله دارند. «فَلا یَسْتَعْجِلُونِ»: (نگا: انبیاء / 37).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051059.mp3
|
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ |
60 |
واویلا بر کافران! از دست آن روزی که ایشان بدان وعده داده میشوند. [[«فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ...»: (نگا: ابراهیم / 2، مریم / 37، ص / 27، زخرف / 65).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/051060.mp3
|
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ |