1 |
حا. میم. [[«حم»: از حروف مقطّعه است (نگا: بقره / 1).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044001.mp3
|
حم |
2 |
سوگند به قرآن! که روشن و روشنگر است. [[«الْکِتَابِ الْمُبِینِ»: (نگا: یوسف / 1، شعراء / 2، یس / 69).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044002.mp3
|
وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ |
3 |
ما قرآن را در شب پرخیر و برکتی فرو فرستادهایم. ما همواره بیمدهنده (ی کافران و مشرکان و ظالمان، با ارسال پیغمبران به سویشان) بودهایم (و کتابها برایشان فرو فرستادهایم. این قرآن هم آخرین حلقه از این سلسله است). [[«مُبَارَکَةٍ»: پر خیر و برکت. «لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ»: مراد شب قدر است که آغاز نزول وحی در آن بوده است (نگا: قدر / 1). شب قدر هم یکی از شبهای ماه مبارک رمضان است (نگا: بقره / 185). قرآن به طور تدریجیدر طی 23 سال دعوت پیغمبر، برحسب شرائط و حوادث و نیازها نازل شده است (نگا: اسراء / 106، فرقان / 32، محمّد / 20، توبه / 127، طه / 114، قیامت / 16).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044003.mp3
|
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ |
4 |
در این شب مبارک، هرگونه کار حکیمانهای (که انسان را به حقیقت آشنا و به سعادت برساند، و او را از باطل و شقاوت دور گرداند، از سوی خدا) بیان و مقرّر گشته است. [[«یُفْرَقُ»: تفصیل و تبیین گشته است. بیان شده است. فعل (یُفْرَقُ) مضارع و در اینجا در معنی ماضی است؛ در زبان عربی و در قرآن چنین استعمالی فراوان است. برای مثال مراجعه شود به افعال (یَقُولَ) در بقره / 214، (تَمْشی) در طه / 40، (تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ) در احزاب / 26، (یَری) در نجم / 12، (تُجَادِلُکَ) در مجادله / 1، و (تَنَزَّلُ) در قدر / 4 ... (نگا: المصحف المیسّر، تفسیر القرآن الکریم. شیح محمّدعبده، جزء عم، سوره قدر). «أَمْرٍ»: کار و بار دین و احکام آن که در (بقره / 185) بدان اشاره رفته است. فرمان. «حَکِیمٍ»: حکیمانه. پرحکمت. صفت (أَمْرٍ) است و برای تأکید وصف است نه تخصیص. همان گونه که گفته میشود: عسل شیرین، مشک خوشبو.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044004.mp3
|
فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ |
5 |
کار و باری که از سوی ما صادر و بدان دستور داده شده است (و در قرآن برای انسانها روانه گشته است و) ما فرستنده (ی محمّد و همهی انبیاء، و قرآن و همهی کتابهای آسمانی) بودهایم. [[«أَمْراً»: کار و بار. فرمان و دستور. حال ضمیر (ه) در فعل (أَنزَلْنَاهُ). در این صورت معنی چنین است: ما قرآن را فرو فرستادهایم، در حالی که کاری است از ناحیه ما و دستوری است از جانب ما. یا این که منصوب به اختصاص و مفعولبه است. (نَعْنی بِهذَا الأمْرِ أَمْراً حاصِلاً مِّنْ عِندِنَا) مراد ما از این کار یا فرمان، همان کار و فرمانی است که از سوی ما حاصل و صادر گشته است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044005.mp3
|
أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ |
6 |
(این کار) به خاطر رحمتی از سوی پروردگارت (در حق انسانها) است. خدا شنوا و آگاه است. [[«رَحْمَةً»: مفعولله برای (أَنزَلْنَاهُ) یا برای (یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ) و یا برای هر دو است. یادآوری کلّی: مراد از آیات پیشین، بیان آغاز نزول قرآن، و تعیین زمان نزول آن است، و این که محتوای قرآن اوامر و نواهی حکیمانه الهی بوده، و هرچه برای سعادت انسانها مفید باشد در آن است، و قرآن رحمت برای ایشان است. بسیاری از مفسّران بزرگ فعل (یُفْرَقُ) را به معنی مضارع گرفتهاند، و (کُلُّ أَمْرٍ) را همه امور کار و بار این کره خاکی دانسته، و فرمودهاند که خداوند در شب قدر همه امور یکساله زمین و ساکنان آن را مقرّر و مشخّص میفرماید و احکام چنین مقدّراتی را از لوح محفوظ نقل و به دست فرشتگان مأمور اجرا احکام میسپارد. و به هر حال چنین شبی در حقیقت جشن انقلاب برای مسلمانان است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044006.mp3
|
رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ |
7 |
(پروردگار تو) که پروردگار آسمانها و زمین و همهی چیزهائی است که در میان آن دو است. اگر شما طالب یقین و باورید (به این که خدا آفریدگار شما، روزیرسان بندگان، و به زیر فرمان کشانندهی خورشید و ماه است). [[«رَبِّ»: بدل از (رَبِّ) آیه قبلی است. «إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ»: اگر اهل یقین و باورید. یعنی اگر چنان که میگوئید خدا آفریدگار ما و روزیرسان بندگان، و به زیر فرمان کشاننده خورشید و ماه است (نگا: عنکبوت / 61 - 63). اگر شما طالب یقین هستید، راه این است که درباره این چیز بیندیشید (نگا: انعام / 75، شعراء / 24، ذاریات / 20).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044007.mp3
|
رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ |
8 |
جز او خدائی نیست، و او است که زنده میگرداند و میمیراند، و پروردگار شما و پروردگار پدران و نیاکان پیشین شما است. [[«رَبُّکُمْ»: واژه رَبُّ، خبر مبتدای محذوف است. «آبَائِکُمُ الأوَّلِینَ»: (نگا: مؤمنون / 24 و68 و83، شعراء / 26 و76).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044008.mp3
|
لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ |
9 |
اصلاً مشرکان (درباره رسالت و دعوت آسمانی) در شکّ و تردیدند و (آن را، و کلاًّ زندگی را به) بازی میگیرند. [[«هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ»: (نگا: نساء / 157، هود / 62 و 110، ابراهیم / 9).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044009.mp3
|
بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ |
10 |
منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری را پدیدار میکند. [[«یَوْمَ»: قیامت. زمانی که برابر دعای پیغمبر، مشرکان قریش دچار قحطی و خشکسالی شدیدی شدند. «دُخَانٍ»: دود. مراد گرد و خاک حاصل از بیبارانی در فضا است، و یا دود در اینجا جنبه مجازی دارد و آسمان در نظر مردم گرسنه و تشنه و بلازده تیره و تار جلوهگر میشد.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044010.mp3
|
فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ |
11 |
دودی که تمام مردم را فرا میگیرد. این همان عذاب دردناک عظیم است. [[«هذا»: این عذاب قیامت. این قحطی و خشکسالی شدید.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044011.mp3
|
يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ |
12 |
(مردم رو به درگاه خدا میکنند و میگویند:) پروردگارا! عذاب را از ما برطرف گردان، ما ایمان آوردهایم (و به اشتباهات خود پی بردهایم). [[«الْعَذَابَ»: عذاب آخرت. قحطی و خشکسالی گریبانگیر قریش. «إِنَّا مُؤْمِنُونَ»: ما اینک از غفلت بدر آمدهایم و ایمان آوردهایم. ما ایمان میآوریم، یعنی تصمیم داریم که ایمان بیاوریم.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044012.mp3
|
رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ |
13 |
کی بیداری برای آنان فایدهای دارد؟ قبلاً که پیغمبری (با رسالتی روشن و معجزاتی دالّ بر صداقتش، و زبان گویا و) بیانگر (قوانینی سرنوشتساز و سعادتبخش) به پیش آنان آمده بوده است. [[«أَنَّی»: کی؟ چگونه؟ «الذِّکْری»: بیداری. پندپذیری (نگا: انعام / 68 و 69 و 90، اعراف / 2، هود / 114 و 120). «مُبِینٌ»: روشن. روشنگر. «رَسُولٌ مُّبِینٌ»: پیغمبری که روشن بود که پیغمبر است. پیغمبری که رسالت او روشن و گویا بود. پیغمبری که حق و باطل را روشن و از هم جدا میکرد.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044013.mp3
|
أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ |
14 |
سپس از او رویگردان شدند و گفتند: او دیوانهای (است که این مطالب توسّط دیگران بدو) آموخته شده است. [[«ثُمَّ»: بعد از آمدن چنین پیغمبری و شنیدن حقائق از او. «مُعَلَّمٌ»: تعلیم شده. یاد داده شده. «مَجنّونٌ»: (نگا: ذاریات / 52).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044014.mp3
|
ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ |
15 |
اگر مدّت اندکی عذاب را (از شما) به دور داریم (و به دنیا برگردانیم) قطعاً شما (به کفر و شرک و فسق و فجور خود) برمیگردید. [[«إِنَّا کَاشِفُوا الْعَذَابِ ...»: این جمله، اگر مربوط به آخرت باشد، متضمّن معنی شرط است. ولی اگر راجع به دفع قحطی و خشکسالی و رفع بلا از قریش باشد، معنی چنین است: ما مدّت کمی عذاب را از شما به دور میگردانیم، ولی شما دوباره به کارهای زشت و پلشت و اذیّت و آزار مسلمانان دست مییازید.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044015.mp3
|
إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ |
16 |
روزی سخت بر آنان میتازیم، (و با چنین یورش تندیآنان را) به مجازات میرسانیم. [[«یَوْمَ»: روز قیامت. روز جنگ بدر. «نَبْطِشُ»: (نگا: اعراف / 195، شعراء / 130، زخرف / 8). «الْبَطْشَةَ الْکُبْری»: یورش تند، حمله شدید. مراد مجازات سخت است. یادآوری: برخی از مفسّران، از آیه 10 تا 16 را درباره عذاب دنیوی قریشیان میدانند، ولی بهتر است این آیات را راجع به آخرت بدانیم. به دو دلیل: الف - قریشیان بعد از فتح مکّه، ایمان آوردند و بیشتر آنان سالها و سالها به عنوان سپاهیان اسلام در راه خدا شمشیر زدند و کشتند و کشته شدند. ب - مفاهیم این آیات با آیات بسیار دیگری که مربوط به آخرت است، همآوا و هممعنی است (نگا: انعام / 27 - 31، سبأ / 51، ابراهیم / 44).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044016.mp3
|
يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ |
17 |
ما پیش از اینان، قوم فرعون را آزمودهایم. پیغمبر بزرگواری (به نام موسی) به نزدشان آمد. [[«فَتَنَّا»: آزمایش کردیم (نگا: انعام / 53، طه / 85، عنکبوت / 3، ص / 34). «کَرِیمٌ»: بزرگوار.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044017.mp3
|
وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ |
18 |
(موسی بدیشان گفت: ای فرعونیان!) بندگان خدا را به من بسپارید که من پیغمبر درستکاری برای شما هستم. [[«أَنْ»: این حرف برای تفسیر فعل مقدّری است و تقدیر چنین است: جِئْتُکُمْ أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللهِ. «أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللهِ»: بندگان خدا را به من بسپارید. یعنی فرعونیان جلو بنیاسرائیل را نگیرند و ایشان را آزاد بگذارند (نگا: اعراف / 105، طه / 47، شعراء / 17).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044018.mp3
|
أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ |
19 |
و بر خدا بزرگی نکنید و تکبّر نورزید (و ادّعای الوهیّت و ربوبیّت ننمائید و کارهائی انجام ندهید که با اصول بندگی شما سازگار نمیباشد). من دلیل روشنی (بر درستی گفتار و راستی پیغمبری خود) برای شما آوردهام. [[«لا تَعْلُوا»: تکبّر نورزید و بزرگی نکنید. طغیان و سرکشی نکنید (نگا: مؤمنون / 91، قصص / 4، اسراء / 4، نمل / 31). «سُلْطَانٍ»: دلیل و حجّت. معجزه.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044019.mp3
|
وَأَنْ لَّا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّي آتِيكُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ |
20 |
من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم از این که بتوانید مرا سنگسار کنید. [[«عُذْتُ»: پناه بردهام. «تَرْجُمُونِ»: این که مرا سنگسار کنید. تکیه روی مسأله رجم، یعنی سنگسار کردن بدین خاطر است که اغلب پیغمبران و مردان خدا را بدین نحو تهدید به قتل نمودهاند (نگا: کهف / 20، یس / 18). از جمله: شعیب (نگا: هود / 91) و ابراهیم (نگا: مریم / 46) و نوح (نگا: شعراء / 116). رجْم، به معنی مطلق قَتْل نیز استعمال شده است (نگا: معجمالفاظ القرآن الکریم). لذا معنی دیگر (تَرْجُمُونِ) چنین است: این که مرا به قتل برسانید.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044020.mp3
|
وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَن تَرْجُمُونِ |
21 |
اگر به من ایمان نمیآورید، از من کنارهگیری کنید و مرا نیازارید. [[«إِعْتَزِلُونِ»: از من کنارهگیری کنید و کاری به کارم نداشته باشید. دو چیز مراد موسی است: الف - فرعون و فرعونیان، او را نیازارند و آزادش بگذارند. ب - مزاحم ایمان آوردن مردم نشوند و سدّ راه دعوت نگردند.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044021.mp3
|
وَإِنْ لَّمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ |
22 |
موسی (وقتی که از ایمان آوردن فرعون و فرعونیان و سایر کفّار و مشرکان مأیوس گردید، رو به درگاه خدا کرد و) پروردگار خود را به فریاد خواند و گفت: اینان مردم گنهکار (و کفرپیشه) هستند (و امیدی به هدایتشان باقی نمانده است. تو خود دانی که در حق ایشان چه میکنی). [[«دَعَا»: به فریاد خواند. ندا داد. «مُجْرِمُونَ»: گناهکاران. در اینجا مراد کافران است. «أَنَّ هؤُلآءِ»: حرف (ب) محذوف و اصل آن: بِأَنَّ هؤُلآءِ است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044022.mp3
|
فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ مُّجْرِمُونَ |
23 |
(از سوی خدا بدو دستور داده شد: حال که چنین است) پس بندگان مرا شبانه کوچ بده (تا فرعون و فرعونیان دستشان به شما نرسد) چرا که تعقیب میگردید (و فرعون و لشکریانش دنبالتان مینمایند). [[«أَسْرِ بِعِبَادِی»: بندگانم را در شب کوچ حرکت بده. (نگا: هود / 81، حجر / 65، طه / 77، شعراء / 52). «لَیْلاً»: ذکر این واژه برای تأکید است. «مُتَّبَعُونَ»: تعقیبشوندگان.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044023.mp3
|
فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ |
24 |
و دریا را (بعد از عبور از آن) گشوده واگذار. (تا آنان بدان وارد شوند). ایشان گروهی هستند که قطعاً غرق میگردند (و هلاک میشوند). [[«رَهْواً»: مصدر است و در معنی اسم فاعل، ساکن و آرام. گشاده. جدا شده. «أُتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً»: دریا را باز و گشاده به حال خود بگذار. از دریا با آرامش خاطر عبور کن و بدون دغدغه آن را به حال خود رها ساز (نگا: معجم الفاظ القرآن الکریم). دریا را آرام بگذار و مجدّدا بدان عصا مزن و فرمان متّصل شدن مده. (رَهْواً) حال (الْبَحْرَ) یا حال ضمیر مستتر در (أُتْرُکْ) است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044024.mp3
|
وَاتْرُكْ الْبَحْرَ رَهْوًا إِنَّهُمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ |
25 |
چه باغها و چشمهسارهای زیادی از خود به جای گذاشتند! [[«کَمْ»: چه زیاد! بسیار فراوان.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044025.mp3
|
كَمْ تَرَكُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ |
26 |
و کشتزارها و اقامتگاههای جالب و گرانبهائی را. [[«مَقَامٍ»: اقامتگاه. جایگاه. مراد کاخها و قصرها و ویلاها و منزلها است. «کَرِیمٍ»: پرارزش و گرانبها.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044026.mp3
|
وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ |
27 |
و نعمتهای فراوان (دیگری) که در آن شادان و با ناز و نعمت زندگی میکردند. [[«فَاکِهینَ»: در ناز و نعمت بسربرندگان. متنعّمان (نگا: یس / 55).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044027.mp3
|
وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ |
28 |
این چنین بود (ماجرای آنان) و ما همهی این نعمتها را به قوم دیگری دادیم (بدون دردسر و خون جگر). [[«أَوْرَثْنَاهَا»: (نگا: شعراء / 59). «قَوْماً آخَرِینَ»: گروه دیگری. مراد بنیاسرائیل است (نگا: مرجع سابق).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044028.mp3
|
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ |
29 |
نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه بدیشان مهلتی داده شد (تا چند صباحی بمانند و توبه کنند و به جبران گذشتهها بپردازند). [[«فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمْ ...»: عربها هنگامی که میخواهند اهمّیّت مقام مردهای را نشان دهند، میگویند: آسمان و زمین بر او گریه کردند. خورشید کسوف کرد و ماه خسوف. آذرخش آسمان و باد وزان بر او گریستند و ... یا این که در اینجا مضاف محذوف است که (اهل) است. یعنی: به سبب حقارت فرعون و فرعونیان، در آسمان و زمین کسی برای ایشان دلسوزی نکرد و قطره اشکی نریخت. «مُنظَرِینَ»: مهلت دادهشدگان (نگا: اعراف / 15، حجر / 8 و 37).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044029.mp3
|
فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاء وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ |
30 |
ما بنیاسرائیل را از عذاب خوارکننده رهائی بخشیدیم. [[«الْعَذَابِ الْمُهِینِ»: (نگا: بقره / 90، آلعمران / 178، نساء / 14). این عذاب ذلّتبار، عبارت بود از: شکنجههای سخت و طاقتفرسای جسمی و روحی، کشتن پسران، و زنده نگاه داشتن دختران برای خدمتکاری و هوسرانی، بیگاری و کارهای بسیار سنگین و ...]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044030.mp3
|
وَلَقَدْ نَجَّيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ |
31 |
(ایشان را نجات دادیم) از فرعون. کسی که بر دیگران بزرگی میفروخت و ستمگری مینمود، و از زمرهی تبهکارانی بود که ظلم و فساد را از حدّ میگذرانند. [[«عَالِیاً»: متکبّر. برتری جوی متجاوز (نگا: یونس / 83، مؤمنون / 46، ص / 75).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044031.mp3
|
مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِّنَ الْمُسْرِفِينَ |
32 |
ما بنیاسرائیل را آگاهانه (و با شناختی که از ایشان داشتیم، در آن عصر و زمان) برگزیدیم و بر جهانیان برتری دادیم (و آنان را ملّت گزیدهی عصر خویش کردیم). [[«إِخْتَرْنَاهُمْ»: ایشان را برگزیدیم و امت منتخب کردیم. «عَلی عِلْمٍ»: آگاهانه. از روی شناخت. یعنی خدا میدانست که بنیاسرائیل مردمان مؤمنی بودند و استحقاق گزینش داشتند، و دیگران اغلب بتپرست و اهل فسق و فجور بودند. ولی بعدها راه خلاف و نزاع در پیش گرفتند و از صراط مستقیم منحرف شدند (نگا: آلعمران / 105، یونس / 93، جاثیه / 17) و خداوند برای همیشه کسانی را بر ایشان گماشت که آنان را شکنجه سخت و عذاب بد برساند (نگا: اعراف / 167).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044032.mp3
|
وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ |
33 |
ما معجزاتی را توسّط موسی بدیشان ارائه نمودیم که در آنها آزمایش آشکاری بود (برای ایشان، تا به محکّ زده شوند و روشن گردد چه کسانی عابد و شاکر، و چه افرادی کافر و فاجر خواهند شد). [[«الآیَاتِ»: معجزات. دلائل. «بَلآءٌ»: آزمایش.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044033.mp3
|
وَآتَيْنَاهُم مِّنَ الْآيَاتِ مَا فِيهِ بَلَاء مُّبِينٌ |
34 |
اینان میگویند: [[«هؤُلآءِ»: مشرکان و کفّار مکّه.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044034.mp3
|
إِنَّ هَؤُلَاء لَيَقُولُونَ |
35 |
مرگ ما جز مرگ اوّل نیست (و بعد از آن) ما هرگز زنده نخواهیم شد. [[«هِیَ»: مرجع این ضمیر میتواند (الْمَوْتَةُ) باشد که از سیاق کلام استفاده میشود. یعنی: مَا الْمَوْتَةُ إِلاّ مَوْتَتُنَا الأُولی. یا (عاقِبَة) و یا (نِهایَة) باشد. یعنی: مَا عَاقِبَةُ أَمْرِنَا إِلاَّ الْمَوْتَةُ الأُولی. «مَوْتَتُنَا الأولی»: مرگ اوّل ما. مراد از واژه (أَوّل) یا مؤنّث آن (أُولی)، یک بار است؛ نه این که مراد یکم است که دوم و سوم و ... به دنبال داشته باشد. معنی این آیه با آیه 29 سوره انعام برابر است: وَ قَالُوا إِنْ هِیَ إِلاّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَ مَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ. «بِمُنشَرِینَ»: زنده شدگان. برانگیخته شدگان.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044035.mp3
|
إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ |
36 |
(ای محمّد و ای مؤمنان!) اگر راست میگوئید (که بعد از مرگ حیاتی در کار است، از خدا بخواهید) پدران و نیاکان ما را (زنده گرداند و آنان را) نزد ما بیاورید (تا بر صدق گفتار شما گواهی دهند). [[«فَأْتُوا بِآبَآئِنَا ...»: پدران و نیاکان مرده ما را زنده گردانید و به نزد ما بیاورید.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044036.mp3
|
فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ |
37 |
آیا آنان بهترند (و از ثروت و قدرت و دبدبه و کوکبهی بیشتری برخوردارند) یا قوم تُبّع (که ملوک و شاهان یمن بودند و در همسایگی ایشان میزیستند) و کسانی که پیش از آنان بودند؟ (همچون قبائل نوح و عاد و ثمود). ما آنان را در گذشته هلاک ساختهایم چون مجرم و گناهکار بودهاند. [[«تُبَّعٍ»: تُبّع حِمْیَری، یکی از شاهان یمن و مرد صالحی بوده است. داستان قوم او برای اهل مکّه روشن و شناخته بود (نگا: المصحف المیسّر). قوم تُبّع جمعیّتی بودند با قدرت و نیروی فراوان و حکومت پهناور و گسترده. تُبّع یک لقب عمومی برای ملوک و شاهان یمن بوده است (نگا: تفسیر نمونه). «قَوْمُ تُبَّعٍ»: (نگا: / 14).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044037.mp3
|
أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ |
38 |
ما آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است بیهوده و بیهدف نیافریدهایم. (جهان دالانی است به سوی جهان عظیم و ابدی آخرت که پشت سر این جهان قرار دارد). [[«وَ مَا خَلَقْنَا ...»: (نگا: انبیاء / 16، ص / 27).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044038.mp3
|
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ |
39 |
ما آن دو را جز به حق نیافریدهایم (و جهان را بدین نظم و نظام شگفت بیهوده و بیحکمت درست نکردهایم) ولیکن غالب ایشان (گوش شنوا و چشم بینا ندارند، و حقائق را نمیشنوند و این همه نقش عجب را بر در و دیوار وجود نمیبینند، و در حقیقت) نمیفهمند. [[«مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاّ بِالْحَقِّ»: (نگا: حجر / 85، ص / 27).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044039.mp3
|
مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ |
40 |
روز داوری (و قضاوت بین افراد برحق و افراد ناحق که قیامت است) وعدهگاه همهی آنان است. [[«یَوْمَ الْفَصْلِ»: روز داوری میان محِقّ و مبطل. روز جدائی بین حق و باطل (نگا: صافّات / 21).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044040.mp3
|
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ |
41 |
آن روزی که هیچ خویشی و دوستی کمترین کمکی به خویش و دوست خود نمیکند، و به هیچ وجه (مردمان از سوی همدیگر همکاری و) یاری نمیگردند. [[«لا یُغْنِی»: سودی نمیرساند. بینیاز نمیگرداند (نگا: یونس / 36، یوسف / 68، مریم / 42). «مَوْلیً»: هر کس که با انسان رابطه و پیوند داشته باشد. از قبیل: دوست، خویشاوند، رئیس، همپیمان، و ...]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044041.mp3
|
يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ |
42 |
مگر کسی که خدا بدو مرحمت کند (و از او درگذرد و از شفاعت خوبان بهرهمندش گرداند) چرا که خداوند باعزّت و توانا و بامحبّت و مهربان است. [[«الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»: اشاره به رحمت در عین قدرت خداوند ذوالجلال است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044042.mp3
|
إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ |
43 |
قطعاً درخت زقّوم. [[«الزَّقُّومِ»: درختی تلخ و بدبو (نگا: صافّات / 62).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044043.mp3
|
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ |
44 |
خوراک گناهکاران است. [[«الأَثِیمِ»: بسیار گناهکار (نگا: بقره / 276، نساء / 107، شعراء / 222).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044044.mp3
|
طَعَامُ الْأَثِيمِ |
45 |
همچون فلز گداخته در شکمها میجوشد. [[«الْمُهْلِ»: فلز گداخته (نگا: کهف / 29، معارج / 8). «یَغْلی»: میجوشد.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044045.mp3
|
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ |
46 |
جوششی همچون آب گرم و داغ. [[«الْحَمِیمِ»: آب بسیار گرم و پرحرارت (نگا: انعام / 70، یونس / 4، حجّ / 19).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044046.mp3
|
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ |
47 |
(به مأموران دوزخ فرمان داده میشود:) این کافر فاجر را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید. [[«فَاعْتِلُوهُ»: او را روی زمین بکشید. او را پرت کنید. از ماده (عتل). «سَوَآءِ»: وسط (نگا: بقره / 108، صافّات / 55).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044047.mp3
|
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاء الْجَحِيمِ |
48 |
سپس بر سر او آب جوشان بریزید (تا بر عذاب و دردش افزوده گردد). [[«صُبُّوا»: بریزید. «عَذَابِ الْحَمِیمِ»: عذاب آب جوشان و بسیار گرم.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044048.mp3
|
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ |
49 |
بچش که تو زوردار و بزرگواری! [[«ذُِْ»: بچش. «إِنَّکَ أَنْتَ ...»: جنبه استهزاء دارد. یعنی بچش که تو عزیز و مقتدر در میان قوم و قبیله خود، و بزرگوار و نجیب در میان حسب و نسب خویش بودی.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044049.mp3
|
ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ |
50 |
این (عذابی که هماینک میبینید و لمسش میکنید) همان چیزی است که پیوسته درباره آن شکّ و تردید میکردید. [[«کُنتُمْ ... تَمْتَرُونَ»: شکّ میکردید (نگا: انعام / 2، حجر / 63، مریم / 34).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044050.mp3
|
إِنَّ هَذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ |
51 |
پرهیزگاران در جایگاه امن و امانی هستند. [[«أَمِینٍ»: بدون ترس و خوف. دارای امن و امان.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044051.mp3
|
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ |
52 |
در میان باغها و چشمهسارها. [[«فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ»: بدل از (فی مَقامٍ أَمینٍ) است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044052.mp3
|
فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ |
53 |
آنان لباسهائی از حریر نازک و ضخیم میپوشند، و در مقابل یکدیگر مینشینند (و به شادی میپردازند). [[«سُندُسٍ»: پارچههای ابریشمی نازک و لطیف. «إِسْتَبْرَقٍ»: پارچههای ابریشمی ضخیم و درخشان (نگا: کهف / 31).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044053.mp3
|
يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ |
54 |
بهشتیان این چنین هستند و زنان بهشتی سیاهچشم با چشمان درشت را نیز به همسری آنان درمیآوریم. [[«کَذلِکَ»: این چنینند. آن گونهاند که به توصیف درنمیآیند. «حُورٍ»: جمع حَوْراء، زنان سیاهچشم «عینٍ»: جمع عَیْناء، زنان درشتچشم.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044054.mp3
|
كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ |
55 |
آنان در آنجا هر میوهای را که بخواهند (با کمال راحت) میطلبند (و مشکلاتی که در بهرهگیری از میوههای دنیا وجود دارد برای آنان وجود نخواهد داشت، و از بیماریها و ناراحتیهائی که گاه بر اثر خوردن میوهها در این دنیا پیدا میشود در آنجا وجود ندارد، و همچنین بیمی از فساد و کمبود و فنای آنها نیست) و از هر نظر در امانند. [[«آمِنِینَ»: در امن و امان. حال ضمیر (و) در فعل (یَدْعُونَ) است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044055.mp3
|
يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَاكِهَةٍ آمِنِينَ |
56 |
آنان هرگز در آنجا مرگی جز همان مرگ نخستین (که در دنیا چشیدهاند و بعد از آن زنده شدهاند) نخواهند چشید، و خداوند آنان را از عذاب دوزخ به دور و محفوظ داشته است. [[«الْمَوْتَةَ الأُولی»: مراد مرگ بعد از فرا رسیدن اجل در دنیا است.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044056.mp3
|
لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ |
57 |
همهی اینها فضل و بخششی از سوی پروردگار تو است. این رستگاری و خوشبختی بزرگی است (که شامل حال پرهیزگاران میشود). [[«فَضْلاً»: مفعولله، و یا مفعولمطلق فعل محذوفیاست. فَضَّلَهُمْ فَضْلاً.]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044057.mp3
|
فَضْلًا مِّن رَّبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ |
58 |
ما قرآن را به زبان تو (که عربی است نازل و) آسان کردهایم تا آنان (آن رابفهمند و بیاموزند و) پند گیرند. [[«یَسَّرْنَاهُ»: (نگا: قمر / 17 و 22 و 32 و 40) «بِلِسَانِکَ»: (نگا: مریم / 97).]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044058.mp3
|
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ |
59 |
تو منتظر (وعدههای الهی در زمینهی پیروزی بر کفّار، و منتظر مجازات دردناک الهی دربارهی این قوم لجوج و ستمگر) باش که آنان منتظر (ناکامی تو و شکست دعوت تو) هستند. [[«إِرْتَقِبْ»: بنگر و منتظر باش. «مُرْتَقِبُونَ»: منتظران و نگرندگان (نگا: سجده / 30، طور / 30 و 31)]] |
/content/ayah/audio/hudhaify/044059.mp3
|
فَارْتَقِبْ إِنَّهُم مُّرْتَقِبُونَ |