Al-Kahf

Change Language
Change Surah
Change Recitation

Persian: Mohsen Gharaati

Play All
# Translation Ayah
1 ستایش مخصوص خدایی است كه كتاب بر بنده‌ی خود نازل كرد و برای آن هیچ‌گونه انحرافی قرار نداد. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا
2 [كتابی] استوار، تا از عذاب شدیدی كه از سوی اوست، بترساند و به مؤمنانی كه كارهای شایسته انجام می‌دهند، بشارت دهد كه برای آنان پاداشی نیكوست. قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا
3 برای همیشه در آن [بهشت] ماندگارند. مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا
4 و تا بیم دهد به آنان كه گفتند: «خداوند برای خود فرزندی گرفته است!» وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا
5 نه آنان به این [سخن بی‌پایه‌] یقین و دانشی دارند و نه پدرانشان. این سخنی که از دهانشان بیرون می‌آید، تهمت بزرگی است و جز دروغ نمی‌گویند. مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا
6 پس [ای پیامبر!] بیم آن می‌رود که اگر به این سخن [الهی] ایمان نیاورند، تو در پی آنان خود را از شدت اندوه هلاک کنی! فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا
7 همانا ما آنچه را روی زمین است، زینت برای آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدامشان بهتر و نیکوتر عمل می‌کنند. إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
8 و ما [سرانجام] آنچه را روی آن است، به صورت خاک، و زمینی بی‌گیاه قرار می‌دهیم. وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا
9 آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم، از نشانه‌های شگفت ما بودند؟ [ما را نشانه‌هایی شگفت‌انگیزتر از آن نیز هست.] أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا
10 آن‌گاه که آن جوانمردان [از شرّ حکومت طاغوت‌] به غار پناه بردند، گفتند: «پروردگارا! از سوی خود رحمتی به ما عطا کن و برای ما [زمینه‌ی‌] رشدی در کارمان فراهم ساز!» إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
11 پس ما تا چند سالی که در آن غار بودند، بر گوش‌های آنان [پرده‌ی خواب و بی‌هوشی] زدیم. فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا
12 سپس آنان را برانگیختیم [و بیدارشان کردیم] تا معلوم سازیم کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب و درنگ خود را دقیق‌تر حساب می‌کند. ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا
13 ما داستان آنان را به درستی برای تو حکایت می‌کنیم. آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى
14 و ما به دل‌هایشان نیرو و استحکام بخشیدیم، آن‌گاه که آنان به‌پاخاستند و گفتند: «پروردگار ما همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است، هرگز جز او [کسی را به] خدایی نخواهیم خواند، چرا که در این صورت سخنی نادرست گفته‌ایم. وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا
15 آنان، قوم [نادان‌] ما هستند که به جای خدا، معبودانی دیگر گرفته‌اند. چرا آنان دلیل آشکاری بر [حقّانیت] خدایان خود نمی‌آورند؟ پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خداوند، دروغ بندد؟ هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا
16 و آن‌گاه که از مشرکان و آنچه جز خدا می‌پرستند، فاصله گرفتید، پس به غار پناه برید، تا پروردگارتان رحمت خود را برای شما بگسترد، و در کارتان برای شما آسایشی فراهم آورد.» وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا
17 و [اگر آنجا بودی] خورشید را می‌دیدی که هنگام طلوع، به سمت راست آنان متمایل می‌شود و چون غروب کند، ایشان را وامی‌گذارد و به چپ متمایل می‌گردد و آنان در محلّی وسیع از آن غار قرار داشتند. این از آیات و نشانه‌های خداست. هر کس را خدا هدایت کند، او هدایت‌یافته‌ی راستین است و هر که را [به بیراهه واگذارد و] گمراه کند، هرگز برای او یاوری راهنما نخواهی یافت. وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا
18 و آنان را بیدار می‌پنداشتی، [زیرا چشمانشان باز بود،] در حالی که آنان خواب بودند و ما آنان را به پهلوی راست و چپ می‌گرداندیم [تا بدنشان سالم بماند.] و سگشان دست‌های خود را بر آستانه‌ی غار گشوده بود. اگر نگاهشان می‌کردی، پشت کرده، از آنان می‌گریختی و همه‌ی وجودت از آنان پر از ترس می‌شد. وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا
19 و ما آن‌گونه [که خوابشان کردیم]، آنان را [از خواب] برانگیختیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند. یکی از آنان گفت: «چه مدّت [در این غار] مانده‌اید؟» گفتند: «یک روز، یا بخشی از روز.» [سرانجام] گفتند: «پروردگارتان داناتر است که چه مقدار مانده‌اید. پس یکی از خودتان را با این پولتان به شهر بفرستید تا ببیند کدام‌یک [از مغازه‌داران] غذای پاکیزه‌تری دارد؟ پس غذایی از آن برایتان بیاورد و باید [در این کار] زیرکی و دقّت به خرج دهد، مبادا کسی را از شما آگاه کند! وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا
20 زیرا اگر آنان بر شما دست یابند، سنگسارتان خواهند کرد، یا شما را به آیین خودشان بازخواهند گرداند و در این صورت هرگز رستگار نخواهید شد.» إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا
21 و بدین‌گونه [مردم آن شهر را‌] بر حالشان آگاه کردیم تا بدانند وعده‌ی خدا [در برانگیختن مردگان‌] حقّ است و در فرارسیدن قیامت هیچ تردیدی نیست. هنگامی که [کاشفانِ غار] میان خود در کار آنان نزاع و ستیز داشتند، [یک گروه‌] گفتند: بر روی [جایگاه‌] آنان بِنای یادبودی بسازید، پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است.» اما کسانی که بر کارشان [نسبت به اصحاب کهف‌] پیروز شدند، گفتند: «ما بر [جایگاه‌] آنان معبد و مسجدی می‌سازیم.» وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا
22 به زودی خواهند گفت: «آنان سه نفر بودند، چهارمینشان سگشان بود.» و [عدّه‌ای] می‌گویند: «پنج نفر بودند، ششمینِ آنان سگشان بود.» [این سخنی بی‌دلیل و] پرتاب تیرِ گمان به گذشته‌ای ناپیداست و [عدّه‌ای دیگر] می‌گویند: «هفت تن بودند و هشتمین آنان سگشان بود.» بگو: «پروردگارم به تعدادشان داناتر است، [و شمار] آنان را جز اندکی، کسی نمی‌داند.» پس درباره‌ی آنان جز به ظاهر [و آنچه آشکار کرده‌ایم]، مجادله مکن و درباره‌ی ایشان از هیچ‌کس نظر مخواه. سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا
23 درباره‌ی هیچ چیز و هیچ کار، مگو که من، آن را فردا انجام می‌دهم. وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
24 مگر آنکه [بگویی:] «اگر خدا بخواهد.» و اگر [گفتنِ ان‌شاءاللَّه را] فراموش کردی، [هرگاه یادت آمد،] پروردگارت را یاد کن و بگو: «امید است که پروردگارم مرا به راهی که [به درستی] نزدیک‌تر است، راهنمایی کند.» إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا
25 و آنان در غارشان سیصد و نُه سال ماندند. وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِئَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا
26 [در برابرِکسانی که اختلاف دارند،] بگو: خداوند به مدّتی که در غار ماندند، داناتر است. غیب آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست. چه بینا و شنواست! جز او برای مردم هیچ یار و یاوری نیست و هیچ کس را در حکم و فرمانرواییِ خود شریک نمی‌گیرد.» قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا
27 و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است، [بر مردم] بخوان. [سنّت‌ها و] کلمات الهی را تغییردهنده‌ای نیست و هرگز جز او پناهگاهی نخواهی یافت. وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا
28 و همراه با کسانی که پروردگارشان را هر صبحگاه و شامگاه می‌خوانند و خشنودی او را می‌جویند، خود را شکیبا ساز و دیدگانت را از آنان برمگیر که زیور دنیا را بطلبی و از کسانی که دلشان را از یاد خود غافل کرده‌ایم و در پی هوس خویشند و کارشان بر گزافه و زیاده‌روی است، پیروی مکن. وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا
29 و بگو: «حقّ از سوی پروردگار شما رسیده است، پس هر که خواست ایمان آورد و هر که خواست کافر شود.» همانا ما برای ستمگران آتشی مهیا کرده‌ایم که [شعله‌هایش] همچون سراپرده‌ای آنان را فراگرفته، و اگر فریادرسی خواهند، با آبی [چون مس] گداخته به فریادشان می‌رسند که [گرمای آن] چهره‌ها را بریان می‌کند! چه بد نوشیدنی و چه بد جایگاهی است! وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا
30 آنان که ایمان آورده و کارهای نیک کرده‌اند، [بدانند که] ما پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کنیم. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا
31 آنان باغ‌هایی جاوِدانه دارند که نهرها از زیر [قصرها و تخت‌هایشان] جاری است. در آنجا با دستبندهایی طلایی آراسته می‌شوند و جامه‌هایی سبز از حریر نازک و دیبای ضخیم می‌پوشند، در آنجا برتخت‌ها تکیه می‌دهند. چه نیکو پاداشی و چه خوش جایگاهی! أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
32 [ای پیامبر!] برای آنان [سرگذشت] دو مردی را مثل بزن که برای یکی از آن دو، دو باغ انگور قرار دادیم و دور آنها را با نخل پوشاندیم و میان آن دو باغ را کشت‌زار قرار دادیم. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا
33 هر دو باغ، میوه [فراوان] خود را داد و چیزی از آن نکاست و میان آن دو [باغ]، نهری روان ساختیم. كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
34 و آن مرد را میوه‌ای [فراوان] بود. پس به دوستش که با او گفتگو می‌کرد، گفت: «من از تو مالدارترم، و از نظر نفرات، [نیز] نیرومندترم.» وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا
35 و او در حالی که بر خویش ستمکار بود، به درون باغ آمد [و با غرور] گفت: «گمان ندارم که هرگز این [باغ] نابود شود، وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا
36 و گمان نمی‌کنم که قیامت برپا شود و اگر هم به سوی پروردگارم بازگردانده شوم، یقیناً بهتر از این [باغ] را در بازگشت، خواهم یافت.» وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا
37 دوستش که با او گفتگو می‌کرد، گفت: «آیا به آن کسی کفر می‌ورزی که تو را از خاک، سپس از نطفه آفرید، آن‌گاه تو را مردی کامل و تمام اندام قرار داد؟! قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا
38 ولی من [می‌گویم:] اوست خداوند، پروردگار من و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمی‌سازم. لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا
39 و چرا آن‌گاه که وارد باغت شدی، نگفتی: آنچه خدا بخواهد [همان شود!] هیچ نیرویی جز به [قدرت] خدا نیست. اگر مرا از نظر مال و فرزند، کمتر از خویش می‌بینی، وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا
40 پس امید است که پروردگارم بهتر از باغِ تو را به من عطا کند و مجازات حساب شده‌ای بر باغ تو از آسمان بفرستد تا به زمینی بی‌گیاه و لغزنده تبدیل شود، فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا
41 یا آبِ آن فروکش کند، پس هرگز نتوانی آن را بازیابی.» أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا
42 و [سرانجام] میوه‌‌های باغ آن [مرد مغرور، با قهر خدا] احاطه شد [و از بین رفت]. پس او چنان شد که دو دست خویش را به خاطر خرج‌هایی که در باغ کرده بود، [از شدّت حسرت] برهم می‌مالید، در حالی که همه داربست‌ها فروریخته بود و می‌گفت: «ای کاش کسی را شریک پروردگارم قرار نمی‌دادم.» وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
43 و هیچ گروهی نداشت که او را در برابر [قهر] خدا یاری کنند و نمی‌توانست خودش را یاری کند. وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا
44 آنجا [ثابت شد که] قدرت تنها از آنِ خدای حقّ است و [نزد] اوست بهترین پاداش و نیکوترین فرجام. هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا
45 و [ای پیامبر!] برای آنان زندگی دنیا را مثَل بزن که همچون آبی است که از آسمان فروفرستادیم، پس گیاه زمین به وسیله‌ی آن [چنان انبوه شود که] در هم فرورود، پس ناگهان خشک شود، آن چنان که بادها پراکنده‌اش سازند و خداوند بر هر چیزی تواناست. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا
46 مال و فرزندان، زینت زندگی دنیایند و کارهای ماندگار شایسته، نزد پروردگارت پاداشی بهتر دارند و امید داشتن به آنها نیکوتر است. الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا
47 و روزی که کوه‌ها را به حرکت درآوریم و زمین را آشکار [صاف و هموار] می‌بینی در حالی که همگان را برانگیخته‌ایم، پس هیچ یک از آنان را نمی‌نهیم. وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا
48 و [در آن روز مردم] صف کشیده، بر پروردگارت عرضه می‌شوند. [خدا به آنان می‌فرماید:] «همان‌گونه که نخستین بار شما را آفریدیم، [امروز هم] به سوی ما آمدید، بلکه پنداشتید ما برایتان وعده‌گاهی نمی‌نهیم؟» وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا
49 و کتاب [و نامه‌ی اعمال] در میان نهاده می‌شود، پس مجرمان را می‌بینی که از آنچه در آن است بیمناکند و می‌گویند: «وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده، مگر اینکه برشمرده است!» آنچه را انجام داده‌اند، [در برابر خود] حاضر می‌یابند و پروردگارت به هیچ‌کس ستم نمی‌کند. وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
50 و[یاد کن] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید.» پس همه جز ابلیس سجده کردند! او از جنّ بود و از فرمان پروردگارش سر برتافت. آیا [با این حال] او و نسل او را به جای من سرپرستان خود می‌گیرید؟ در حالی که آنان دشمن شمایند! ستمگران بد چیزی را به جای خدا برگزیدند! وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
51 من ابلیس و فرزندانش را نه در آفرینش آسمان‌ها و زمین گواه گرفتم و نه در آفرینش خودشان و من گمراه‌گنندگان را دستیار خود نمی‌گیرم. مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا
52 و روزی که [خداوند به مشرکان] می‌فرماید: «آنان را که شریک من می‌پنداشتید، فرابخوانید [تا کمکتان کنند].» پس آنها را می‌خوانند؛ ولی پاسخی به آنان نمی‌دهند و ما میانشان ورطه هلاکت قرار می‌دهیم. وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا
53 و گناهکاران آتش دوزخ را می‌بینند، پس درمی‌یابند که در آن خواهند افتاد و راه فراری از آن نمی‌یابند. وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا
54 و البتّه ما در این قرآن، از هر مثلی برای مردم، گوناگون بیان کردیم، [ولی مردم به انکار آنها برخاستند.] و آدمی بیش از هر چیزی جدال کننده است. وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا
55 و هنگامی که هدایت به سوی مردم آمد، چه چیزی آنان را از ایمان‌آوردن و آمرزش‌خواهی از پروردگارشان بازداشت؟ جز آنکه سنّت خداوند درباره‌ی پیشینیان برای آنان [نیز] بیاید، یا آنکه عذاب، رویاروی آنان قرار گیرد! [تا ایمان بیاورند و درخواست آمرزش کنند.] وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا
56 و ما پیامبران را جز بشارت‌دهندگان و بیم‌دهندگان نمی‌فرستیم، ولی کافران به باطل مجادله و ستیز می‌کنند تا به وسیله‌ی آن حقّ را درهم کوبند و آنان نشانه‌ها و آیات مرا و آنچه را که به آن بیم داده شدند، به مسخره گرفتند. وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا
57 و کیست ستمکارتر از کسی که آیات پروردگارش را به او یادآور شوند، ولی او از آنها روی گرداند و [گناهان و] دستاورد پیشینه‌ی خویش را فراموش کند؟! البتّه ما بر دل‌هایشان پرده‌هایی نهادیم تا آیات قرآن را نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینی قرار دادیم که اگر به سوی هدایتشان فراخوانی، هرگز به راه نخواهند آمد. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا
58 و پروردگارت آمرزنده‌ی صاحب رحمت است. اگر [بخواهد] مردم را به خاطر آنچه کسب کرده‌اند، مجازات کند، هرچه زودتر عذاب بر آنان می‌فرستد، [ولی چنین نمی‌کند؛] بلکه برای آنان موعدی قرار داده که [با فرارسیدنش] جز خداوند هرگز پناهگاهی نمی‌یابند. وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا
59 و آن آبادی‌ها را هنگامی که ستم کردند، هلاکشان کردیم و برای نابود کردنشان زمانی را قرار دادیم. وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا
60 و [به یادآور] زمانی که موسی به جوان [همراهش] گفت: «من دست از جستجو برنمی‌دارم تا به محلّ برخورد دو دریا برسم، حتّی اگر سال‌ها [به راه خود] ادامه دهم.» وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا
61 پس چون به محلّ تلاقی آن دو [دریا] رسیدند، ماهی خود را [که برای غذا همراه داشتند،] فراموش کردند. ماهی هم راه خود را در دریا برگرفت و رفت. فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا
62 چون از آن محل گذشتند موسی به جوان [همراه] خود گفت: «صبحانه ما را بیاور! به راستی که از این سفر رنج و خستگیِ بسیار دیده‌ایم!» فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا
63 او گفت: «آیا به یاد داری که ما، جایی [لب دریا ایستادیم و برای رفع خستگی‌] پشت به صخره‌ها دادیم؟ من فراموش کردم [ماجرای] ماهی را [برای تو بگویم] و کسی جز شیطان آن را از یاد من نبرد، تا آن را یادآوری کنم و در [کمال] شگفتی، ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت [و رفت]!» قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
64 [موسی] گفت: «این همان [نشانه قرارگاهی] است که در پی آن بودیم.» پس از همان راه بازگشتند، در حالی که ردّ پای خود را دنبال می‌کردند. قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا
65 پس [در آنجا] بنده‌ای از بندگان ما را یافتندکه از جانب خود، رحمتی [عظیم] به او عطا کرده بودیم و از نزد خود علمی [فراوان] به او آموخته بودیم. فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا
66 موسی به او گفت: «آیا [اجازه می‌دهی] در پی تو بیایم، تا از آنچه برای رشد وکمال به تو آموخته‌اند، به من بیاموزی؟» قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا
67 [خضر] گفت: «تو هرگز نمی‌توانی بر همراهی من صبر کنی. قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
68 و چگونه بر چیزی که آگاهی کامل به [راز] آن نداری، صبر می‌کنی؟» وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا
69 [موسی] گفت: «به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری، تو را نافرمانی نخواهم کرد.» قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا
70 [خضر] گفت: «پس اگر دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس، تا آنکه خودم درباره‌ی آن سخن آغاز کنم.» قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا
71 پس آن دو به راه افتادند، تا آنکه سوار کشتی شدند. [خضر] آن را سوراخ کرد. موسی گفت: «آیا آن را شکافتی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ راستی که کار ناروایی کردی!» فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا
72 [خضر] گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبا باشی؟» قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
73 [موسی] گفت: «مرا به خاطر فراموشی‌ام بازخواست مکن و از این کارم بر من سخت مگیر.» قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا
74 پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانی برخورد کردند، پس [خضر] او را کشت. موسی گفت: «آیا بی‌گناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟ به راستی کاری زشت و ناپسند کردی!» فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا
75 گفت: «آیا نگفتمت که نمی‌توانی همپای من صبر کنی؟» قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا
76 [موسی] گفت: «اگر از این پس چیزی از تو پرسیدم، دیگر با من همراه مباش، قطعاً از سوی من معذور خواهی بود.» قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا
77 پس آن دو به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. از اهل آنجا غذا خواستند. [ولی] آنان از پذیرایی آن دو خودداری کردند. پس آن دو در آنجا دیواری را یافتند که در حال ریزش بود. [خضر،] دیوار را [تعمیر و] برپا کرد. [موسی با تعجّب] گفت: «[اینها که به ما غذا ندادند،] اگر می‌خواستی، برای این کار مزد می‌گرفتی!» فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا
78 [خضر] گفت: «این [بار، هنگام] جدایی میان من و توست. اکنون تو را از اسرار آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی، آگاه خواهم کرد. قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
79 اما آن کشتی، از آنِ بینوایانی بود که در دریا کار می‌کردند و در کمین آنان پادشاهی بود که به زور، هر کشتی [سالمی] را می‌گرفت. من خواستم معیوبش کنم [تا به دست آن ستمگر نیفتد]. أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا
80 و امّا آن نوجوان [که او را کشتم،] پدر و مادرش هر دو مؤمن بودند. ترسیدیم که او آن دو را به کفر و طغیان وادارد. وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا
81 [از این رو] خواستیم که پروردگارشان به جای او [فرزندی] پاک‌تر و بهتر و با محبّت‌تر به آن دو بدهد. فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا
82 و امّا آن دیوار، از آنِ دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، و زیر آن دیوار، گنجی برای آن دو بود و پدرشان مردی صالح بود. پس پروردگارت اراده کرد که آن دو به حدّ رشد خود برسند و گنج خویش را که رحمتی از سوی پروردگارت بود، بیرون آورندو من این کارها را خودسرانه نکردم. این بود تأویل و راز آنچه نتوانستی بر آن صبر و شکیبایی ورزی.» وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
83 و از تو درباره ذوالقرنین می‌پرسند. بگو: «به زودی بخشی از سرگذشت او را برای شما خواهم خواند.» وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
84 ما در زمین به او قدرت دادیم و از هر چیزی [که نیاز بود،] وسیله‌ای به او عطا کردیم. إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا
85 پس او راهی را [برای سفر به غرب‌] پی گرفت. فَأَتْبَعَ سَبَبًا
86 تا آن‌گاه که به غروب‌گاهِ خورشید رسید. [غروب‌] خورشید را چنان یافت که در چشمه‌ای تیره و گل‌آلود فرومی‌رود و نزد آن قومی را یافت [که فساد و ستم می‌کردند]. گفتیم: «ای ذوالقرنین! یا [آنها را] عذاب می‌کنی و یا میان آنان نیکی در پیش می‌گیری [و همه را می‌بخشایی].» حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا
87 [ذوالقرنین] گفت: «امّا هرکس ستم کند، او را عذاب خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش بازگردانده می‌شود. او هم وی را به سختی عذاب می‌کند. قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا
88 و امّا هر کس ایمان آورد و کار شایسته کند، پس پاداشی بهتر برای اوست و کار را بر او آسان خواهیم گرفت.» وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا
89 سپس [ذوالقرنین در ادامه] راهی را پی‌گرفت. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا
90 تا آنکه به محلّ طلوع خورشید رسید، آن را چنان یافت که بر قومی طلوع می‌کند که در برابر [تابش] آن پوششی برای آنان قرار نداده بودیم. حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا
91 [سرگذشت ذوالقرنین و ملت‌ها] این‌گونه [بود]، و یقیناً ما به آنچه نزد او بود، احاطه داشتیم. [و کارهایش زیر نظر ما بود]. كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا
92 سپس [ذوالقرنین برای سفری دیگر] راهی را پی‌گرفت. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا
93 تا آن‌گاه که به میان دو کوه رسید، پشت آن دو کوه، مردمی را یافت که گویا هیچ سخنی رانمی‌فهمیدند. حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا
94 گفتند: «ای ذوالقرنین! [قوم] یأجوج و مَأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند. آیا اگر ما هزینه را بپردازیم، تو میان ما و آنها سدّی می‌سازی [تا از شرّشان ایمِن شویم]؟» قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
95 [ذوالقرنین] گفت: «آنچه پروردگارم در آن به من قدرت داده، [از کمک مالی شما] بهتر است. پس مرا با نیروی خود کمک کنید تا میان شما و آنان سدّی محکم بسازم. قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا
96 برای من پاره‌های آهن بیاورید [و در شکاف این دو کوه بریزید.]» تا آن‌گاه که میان دو کوه هم سطح و برابر شد. آن‌گاه گفت: «[اینک آتش بیفروزید و در کوره‌ها] بدمید.» تا وقتی که آن‌ها را [مانند] آتشی [سرخ] گرداند. گفت: «[اکنون] مس گداخته بیاورید تا روی آهن‌ها[ی مذاب] بریزم.» آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا
97 [چنان سدی ساخته شد که قوم یأجوج و مأجوج] نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند در آن رخنه‌ای پدید آورند. فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا
98 [ذوالقرنین] گفت: «این، رحمت بزرگی از پروردگار من است [و تا موعد مقرّر پابرجاست]، پس هرگاه وعده‌ی پروردگار من فرارسد، آن [سدّ] را در هم می‌کوبد. و وعده‌ی پروردگارم حقّ است.» قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا
99 و در آن روز [پایان جهان]، مردم را رها می‌کنیم تا بعضی در بعضی همچون موج درآمیزند، و [چون] در صور دمیده شود، همه را یکجا گرد خواهیم آورد. وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا
100 و آن روز، دوزخ را چنان که باید، بر کافران عرضه خواهیم کرد. وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا
101 آنان که چشمانشان از یاد من در پرده‌ی غفلت بود و [از شدّت تعصّب و لجاجت،] توان شنیدن [سخن حقّ را] نداشتند. الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا
102 آیا آنان که کفر ورزیدند، پنداشتند که [اگر] بندگان مرا به جای من به سرپرستی بگیرند، [آنها را سود می‌بخشد؟ هرگز!] قطعاً ما جهنّم را برای پذیرایی از کافران آماده کرده‌ایم. أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا
103 بگو: «آیا شما را از زیانکارترینِ مردم آگاه کنیم؟ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
104 آنان که در زندگی دنیا تلاششان [به هدر رفته، و] گم و نابود می‌شود، در حالی که می‌پندارند کار شایسته و نیک انجام می‌دهند.» الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
105 آنان، کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و دیدار او [در قیامت] کفر ورزیدند، پس کارهایشان تباه و نابود شد. ما برای آنان در قیامت، میزانی برپا نخواهیم کرد، [چون کارشان ارزشی ندارد تا نیاز به میزان باشد.] أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا
106 این است که کیفر آنان دوزخ است، به خاطر کفری که ورزیدند و آیات من و فرستادگانم را به مسخره گرفتند. ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا
107 یقیناً آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، بهشت برین منزلگاه پذیرایی آنهاست. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا
108 همواره در آن جاوِدانه‌اند و درخواست دگرگونی و جابه‌جایی نمی‌کنند. خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا
109 بگو: «اگر دریا برای [نوشتن] کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، [آب] دریا تمام می‌شود، هر چند دریایی همانند آن را به کمک آوریم.» قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا
110 بگو: «بی‌گمان من بشری همچون شمایم، [جز اینکه] به من وحی می‌شود که خدای شما خدای یگانه است. پس هر که به دیدار پروردگارش امید و ایمان دارد، کاری شایسته کند و هیچ‌کس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.» قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
;